یا زهرا ای نعش خونین، که سر نداری از حال زینب مَگَر خبر نداری تو خفته بر خاک، من دل پریشان جز زخم تیر و نیزه بر پیکر نداری افتاده ای بر، سجاده ی خون صحرا زِ خونت، گردیده گلگون بگذشته آهم، از چرخ گردون جز خاک و خون بر پیکر اطهر نداری ای مونس جان، سالارِ زینب بنگر به چشمِ، خونبار زینب جان برادر، غمخوار زینب من زنده اما تو کفن در بَر نداری عطشان بُریدند، از تن سَرِ تو گردیده مجروح، گل پیکر تو خون می زند جوش، از حنجر تو یک جای سالم در بدن دیگر نداری ای جان نثارِ، اسلام و قرآن رفتی به مَقتَل، با کام عطشان دادی سر و جان، در راه جانان بر گِردِ خود جز لاله ی پرپر نداری دادی به عشقِ، حق اصفرت را رعنا جوانی، چون اکبرت را قربان نمودی، سرلشکرت را جانا دیگر عباس آب آور نداری ای آفتابِ، در خون نشسته اهل و عیالت، غمناک و خسته ریزم به رویت، گل دسته دسته خاکَم به سر انگشت و انگشتر نداری فرزند زهرا، جانم فدایت چشم فَلَک خون، گرید برایت گرید دل سنگ، خون در عزایت بر روی نعشت نوحه گر مادر نداری در ماتمِ سالار شهیدان برکش زِ دل آه، با چشم گریان مُعَلِّمی با، فریاد و افغان خون گریه کن جز اشک در دفتر نداری @habibollahmoallemi