پیکر خونین بابا قربان نعش بی سرت، خونین شد پیکرت بنگر حال سکینه دخترت، خونین شد پیکرت جسمت، صدپاره از تیغ و سنان گریان، در سوگ تو هفت آسمان جبریل، در ماتمت بر سر زنان خنجر بنهاده کی بر حنجرت فیضِ، انوار رب العالمین سَروِ، بستان ختم المرسلین از چه، غلطان به خونی بر زمین؟ محزون، شد قلب زینب خواهرت بعد از، قَتلِ تو ای جان پدر گشته، اهل و عیالت دربدر آتش، در خیمه گاهت شعله ور غارت رفته حریم اطهرت کردند این کوفیان بی حیا ظلم بی حد به آل مصطفی کندند با گوشواره گوش ما ویلان اطفال نیکو منظرت برخیز ای مونس جان بتول بنگر ای زیب آغوش رسول حال دردانه هایت بین ملول زد شمر سیلی به روی دخترت بوسم زخم و جراحات تنت بنشان بابا مرا بر دامنت دستان حایل کنم بر گردنت برگیر این خسته دل را در برت می کش دست نوازش بر سَرَم شاید یابد تسلی خاطرم تا کِی غلطان به خونت بنگرم عریان افتاده در خون پیکرت گشتند یاران و انصارت شهید عون و فضل و علمدارت شهید سربازان وفادارت شهید بابا کو اکبر و کو اصغرت فریاد از ظلم قوم اشقیا تشنه لب در زمین کربلا کردند از چه شهیدت یا ابا؟ رخشان بر نیزه رأس انورت گیرم من در بغل جسم تو را بی هوش افتم کنارت از نوا مظلوم ای سر بریده از قفا دلخون شد نازپرور گوهرت بر دل آهت مُعَلِّم زد شَرَر افکنده آتشی بر خشک و تر بنما شرح مصیبت مختصر خیزد فریاد خون از دفترت @habibollahmoallemi