گوشوار عرش ای غرق خون برادر، لب تشنه یا حسین تفسیر نور و کوثر، لب تشنه یا حسین ای وارث پیمبر، لب تشنه یا حسین سرباز کوی دلبر، لب تشنه یا حسین ای آبروی اسلام از آبروی تو دین را نموده احیا، خون گلوی تو بر نیزه زد سرت را، از کین عدوی تو سرگشته عاشقانت، بر گِردِ کوی تو خورشید ذَرِّه پَروَر، لب تشنه یا حسین در آفتاب سوزان، نعش تو بی کفن غلطان به خاک و خونست، این نازنین بدن حتی به تن نداری، آن کهنه پیرهن صبر و قرار زینب، بُردی حسین من آرام جان خواهر، لب تشنه یا حسین رنگین زِ خون پاکَت، صحرای کربلا دل در غَمِ فراقت گردیده مبتلا ای یکه تاز دوران، در سنگر بلا دین را زِ انقلابت بخشیدی اعتلا مقتول تیر و خنجر، لب تشنه یا حسین تو گوشوار عرش و، سبط پیمبری فرزند ارجمندِ، زهرای اطهری افتاده در یَمِ خون، صد پاره پیکری چون من کجا به دوران، غم دیده خواهری؟ ای مهربان برادر، لب تشنه یا حسین بی تو دل از حیاتِ، دنیا بریده ام برخیز و کن نظاره، قد خمیده ام خون دل از فراقت، ریزد زِ دیده ام آرام قلبِ زارِ، محنت کشیده ام داغت به دل زد آذر، لب تشنه یا حسین جرمت چه بُد که عطشان، گشتی چنین شهید؟ آیا چه بی حیایی، از تن سَرَت بُرید؟ ماهم به زیرِ، ابر خون گشته ناپدید بعد از تو بر که بندد، زینب دلِ امید؟ بودی مرا تو سَروَر لب تشنه یا حسین برخیز از این بیابان، ای میر کاروان رو جانب حَرَم کن، مولای مهربان بنشان به روی دامان، افسرده کودکان بنما دمی نوازش، آن دل شکستگان بهر وداع آخر، لب تشنه یا حسین تو کشتی نجات و، مهر هدایتی در عرصه ی شجاعت، روح شهامتی هم مظهر عطوفت، هم بحر رأفتی آیات کبریایی، اسرار خلقتی ای غرقه خونِ بی سر، لب تشنه یا حسین آموزگار عشق و، سالار دین تویی در مسند ولایت، والا نشین تویی جمع پیغمبران را، نقش نگین تویی در سنگر شهادت، شور آفرین تویی بی یاور و برادر، لب تشنه یا حسین سرباز خطه ی خون، حق خون بهای تو از نینوای جان ها، خیزد نوای تو سوزد عزیز زهرا، دلها برای تو گریان مُعَلِّمی در، سوگ و عزای تو همراه ماه و اختر، لب تشنه یا حسین @habibollahmoallemi