دیر راهب ای راهب دلخسته من مهر ایمانم من وارث عیسایم و روح قرآنم برگو به من تو کیستی ای رأس نورانی؟ چون آشکار است از جمالت سِرِّ سبحانی با لعل عطشان گوئیا گشتی تو قربانی این چهره ی نورانیت کرده حیرانم برگیرمت بر سینه ام چونان گلت بویم عطر و گلاب آرم گلویت را زِ خون شویم از سرگذشتت پرسم و حال تو را جویم لطفی نما ای سر به این قلب سوزانم ای نازنین سر با مَنِ محزون تَکَلُّم کن آیا مسیحایی؟ تو بر رویم تَبَسُّم کن ای بحر رحمت لحظه ای بر من تَرَحُّم کن افسرده ام بنگر به این چشم گریانم عطر و گلاب آورد و شست آن چهره ی خونین بوسید و بوئیدش مگر یابد دلش تسکین با لاله و آئینه اطرافش نمود آذین گفتا ربودی عقلم ای تازه مهمانم ناگاه با حکم خدا آن سر نمود اعجاز لعل لب خشکیده را بنموده از هم باز فرمود ای راهب تو را روشن شود این راز من کاروان سالار خیل شهیدانم گفتا به پاسخ راهب آن دانای روحانی دانم من ای سَروَر تو سالار شهیدانی تو کیستی تا جان نمایم بر تو ارزانی؟ فرمود من مظلومم و از غریبانم راهب به افغان گفت می دانم توئی مظلوم ناحق شده رأست جدا از پیکر ای معصوم نام و نسب فرمای تا بر من شود معلوم بینم که ئی ای سَروَر و مهر تابانم فرمود ایا راهب حسین سرباز دینم من فرزند زهرا مرشد روح الامینم من هم مصطفی هم مرتضی را جانشینم من ریحانه ی پیغمبر و گنج عرفانم من خانه زاد پایگاه وحی و تنزیلم متن زبور و مُصحَف و تورات و انجیلم قرآن ختم المرسلین بنموده تجلیلم میراث دار انبیاء، دریای احسانم راهب بدان اندر منای حق قتیلم من ذکر مناجات شبانگاه خلیلم من چون عیسی مریم به گمراهان دلیلم من اعجاز موسای کلیم، پور عمرانم گلگون قبای عرصه ی کرببلایم من خون خدا و زاده ی خون خدایم من پرچم فراز خط سرخ انبیایم من قربانی لب تشنه ی کوی جانانم من عاشق حق، پاسدار دین اسلامم اکنون روانه غرقه در خون، جانب شامم ویرانگر کاخ ستمکاران ایامَّم خصم یزید مرتد و آل سفیانم راهب بگفتا شکر لِلَّه کردی آگاهم گشتی تو ای نور الهی، هادی راهم در هر دو عالم یا حسین افزوده شد جاهم ای آیه رحمت نمودی مسلمانم تا زنده ام بر این سَرِ شور آفرین گریم بر غربتت ای هادی راه یقین گریم چونان مُعَلِّم تا به روز واپسین گریم در ماتمت افسرده و زار و نالانم @habibollahmoallemi