شهادت حضرت علی اکبر ای سَروَرِ لب تشنگان، بابا حسین جان تشنه ام رفته زِ تن تاب و توان، بابا حسین جان تشنه ام بابا لبانم از عطش، در کام من خشکیده است قلب عَلّیِ اکبرت، چون آهن تفتیده است شوق ملاقات خدا، بر جان من تابیده است ای پیشوای عاشقان، بابا حسین جان تشنه ام گرما و ثِقلِ اسلحه، بابا دهد آزار من ایجاد کرده مانعی، در صحنه ی پیکار من ریزد گلاب از کاکلم، بر چهره ی گلنار من پژمرده شد این ارغوان، بابا حسین جان تشنه ام از مرحمت دریاب این، شیر شجاعت جوی را با جرعه آبی تازه کن، باز این گل شب بوی را سیراب جام عشق کن، سرگشته ی این کوی را لعل لبم شد زعفران، بابا حسین جان تشنه ام از خواهش آن نور دو عین، قلب حسین افسرده شد آلاله ی گلزار دین، زین ماجرا افسرده شد از دست دنیای دَنی، آن روح پاک آزرده شد می گفت آن شیرین زبان، بابا حسین جان تشنه ام بُگشود حسین آغوش جان، بگرفت اکبر را به بر لب بر لب خشک پسر، بنهاد از رأفت پدر شرمنده شد چون دید علی، لب های بابا خشک تر از دیده شد اشکش روان، بابا حسین جان تشنه ام لب های خشک باب را، از سوز دل، بوسید و رفت وقت وداع آخرین، آن مه جبین، نالید و رفت تا خود به دشت کربلا، جام بلا نوشید و رفت می گفت آن رعنا جوان، بابا حسین جان تشنه ام چون حیدر صفدر علی، بر لشکر کُفّار زد بر گردن گردنکشان، با تیغ آتشبار زد بر خرمن جانِ عدو، آتش در آن پیکار زد رویش به باب مهربان، بابا حسین جان تشنه ام آخر زِ تیغ اشقیا، فرق سرش در هم شکست سنگ حوادث گوهرِ، پیغمبر خاتم شکست قلب مُعَلِّمی از این غم با همه عالم شکست می گفت علی می داد جان، بابا حسین جان تشنه ام @habibollahmoallemi