سَروِ خِرامان یوسف کنعانم، سَروِ خِرامانم غرقه به خون گشتی بابا، در بَرِ چشمانم بوسه زنم بابا، صورت گلگونت لب بگذارم بر، لب پُر از خونت زِ خون نمایم پاک، فرق همایونت کشم در آغوشم نعشت، به سینه چسبانم چه ظالمی ضربت، زده تو را بر سر شجاع شیر افکن، دلیر نام آور دوتا شده فرقِ، سرت علی اکبر خون سَرَت شویم با این، دیده ی گریانم بی تو حسین سیر است، دیگر از این دنیا زِ گلپر خونت، معطر این صحرا دو نرگس شهلا، به روی من بگشا گرفته ابر خون رویت، ای مَهِ تابانم روانه بنمودم، تو را سوی میدان فدا نمودی جان، به حضرت جانان لطف و صفا دادی، به گلشن ایمان با لب خشکیده رفتی، شهید عطشانم نظاره می کردم، جنگ نمایانت شبیه پیغمبر، حسین به قربانت شده غبارآلود، چهره ی رخشانت چرا شدی خاموش ناگَه، شمع فروزانم تو یکه سربازم، به کربلا بودی گُردِ سرافرازم، به نینوا بودی به عرصه ی پیکار، چو مرتضی بودی داغ تو آتش زد بابا، به قلب سوزانم تشنه جگر رفتی، شهید جانبازم سَرو برومندم، همدم و همرازم ببین حسین تنهاست، حماسه پردازم سخن بگو با من، شیرین کلام دورانم پس از تو بابا را، دیگر توانی نیست مرا دیگر اکبر، چون تو جوانی نیست فروغ اُمّیدی، به زندگانی نیست نور دو چشمانم بنگر، حال پریشانم زِ خون سر گلرنگ، جمال نیکویت شکافته از هم، طاق دو ابرویت زِ خاک و خون شویم، سنبل گیسویت زِ لطف خود یارب فرما، قبول قربانم صلای عاشورا، صلای توحید است خون شهیدانش، همیشه جاویداست حماسه ی آن روز، به حال تجدید است معلمی نالان گردد، گِردِ گلستانم @habibollahmoallemi