💠گریه های شیخ اعظم در حرم مطهر مولا یکی از خادمان حرم مطهر ، (ع) می‌گوید: طبق معمول همیشه، پیش از طلوع فجر، برای روشن کردن چراغ‌های به آنجا رفتم. ناگهان از طرف پایین پای (ع) صدای گریه ای بلند و ناله ای سوزناک به گوشم رسید. بسیار شگفت زده شدم و با خود گفتم: خدایا، این صدای کیست؟! این گریه جان سوز از کجاست؟! اغلب، این وقت شب به حرم مشرّف نمی شوند.... در همین اندیشه‌ها بودم و آهسته آهسته پیش می‌آمدم تا ببینم که ناگهان، رحمه الله را دیدم که صورت را بر مقدس گذاشته و می‌کند. ایشان همانند مادر جوان مرده، با سوز و گداز می‌گفت: «آقای من، مولایم، ای اباالحسن! این مسئولیتی که اینک به دوشم آمده، بس خطیر و مهم است. از تو می‌خواهم مرا از لغزش و اشتباه و عمل نکردن به وظیفه، مصون داری و در طوفان‌های حوادث ناگوار، همواره راهنمایم باشی [که در غیراین صورت، از زیر بار مسئولیت‌های رهبری و مرجعیت شانه خالی خواهم کرد و آن را نخواهم پذیرفت]». ---------- 📚سیمای فرزانگان، ص ۱۳۷ ،سیره اخلاقی علما - صفحه ۳۴