زمین و زمان جمله درهم شده فلک، آسمان جمله درهم شده صفِ کهکشان جمله درهم شده جهان و جنان جمله درهم شده که زهرای مرضیه در غم نشست به دلها خیامِ محرم نشست اگر آسمان عقده وا میکند ز غم گریه بر کربلا میکند که شِکوه ز اهل جفا میکند اگر مهدی آید چها میکند بگیرد همه انتقامِ حسین که اِحیا نماید قیامِ حسین اَلا ای محبان، مهیا شوید به هیئت درآئید و شیدا شوید به گریه، به خون، یارِ مولا شوید کنید التماس، اَهل معنا شوید بگوئید لبیک را با حسین بخوانید با هم ز دل یاحسین سیاهی بکوبید در خانه ها بگیرید روضه به کاشانه ها بگِریید بر جمع دردانه ها بسوزید مانند پروانه ها که زهرا شده باز صاحب عزا نمانید از فیضِ روز جزا نوا، شور، شعر، آه، نوحه، صدا بیارید از داغِ خونِ خدا نگردید از اهلِ ندبه جدا که باشید در راهِ مولا فدا به نخهای پرچم تمسک کنید ز چادر، ز معجر، تبرک کنید علَم در خیابان بیارید باز کُتل ها به تکیه گذارید باز و با طبل و سنج، دسته آرید باز لب از خنده ها باز دارید باز بپوشید از دم، لباسِ سیاه که گردید، بی شبهه پاک از گناه محرم پر از روضه، روز و شب است علمدارِ هیئت به تاب و تب است دگر فصلِ برپاییِ موکب است هنر، گریه با گریه ی زینب است محرم، به شمشیر اشک و دعا بتازید بر ظالمین، هر کجا قسم بر صفات کریمِ حسین به احسان و جودِ قدیمِ حسین به گلدسته های حریمِ حسین جهان پر شود از شمیمِ حسین اگر چون شهیدان حسینی شویم و یارِ قیامِ خمینی شویم هر آنکس که عشقش، سلیمانی است دلش در ولیِ خدا، فانی است که او کیست؟ یارِ خراسانی است به سلمان، که عشقِ هر ایرانی است به سالارِ این قوم، بیعت کنید به هر کوی، دعوت به هیئت کنید هر آنکس که "هل من معین" را شنید ز رَاهدار، تبیینِ دین را شنید خود اَسرارِ صوتِ حزین را شنید ز فریاد زینب، نگین را شنید مَرو ساربان، باز کن مشت را بیانداز از دست، انگشت را ببَر همرهِ خویش انگشتری مَزن بر سرِ نیزه ها، هر سری ببَر دستبند از کفِ دختری مَبِر دست، بر غارتِ معجری به صحرای محشر در آن همهمه چگونه دهی پاسخِ فاطمه @hajmahmoodzholideh