هدایت شده از احمدحسین شریفی
‌‌ ✍ احمدحسین شریفی 🔷می‌گویند: «چندروز پس از آغاز آبله‌کوبى به امیرکبیر خبر دادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. بویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان مى‌شود و چندی از کودکان براثر نزدن واکسن جان باختند. امیر پس از شنیدن این اخبار شروع به گریستن کرد، میرزا آقاخان گفت: گریستن، آن هم به این گونه، براى چند کودک در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده‌اند. امیر با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانى مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ایرانى‌ها اولاد حقیقى من هستند و من از این مى‌گریم که چرا این مردم باید اینقدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند» 🔷با کمال تأسف باید گفت در دوران ما نه فالگیرها و رمالها، که عده‌ انگشت‌شمار و معلوم الحال از کسانی که علی‌القاعده برای آگاهی‌بخشی دینی به مردم جذب شده و تربیت یافته‌اند، خود عاملی برای گسترش جهل و سفاهت شده‌اند! شبانه روز به نام طب سنتی و طب اسلامی، علیه واکسن زدن جهل‌پراکنی می‌کنند و البته به قیمت سلامتی و جان مردم ماهی مراد خود را هم از جاهلان و سفیهان صید می‌کنند. @Ahmadhoseinsharifi 🌹