#گعده_نهم
#یادداشت_اول
#همنویسی_غدیر
#علی_کردانی
🔸
دست رسول
از قلب کعبه به جهان آمدی و در قلب محراب از جهان پَر گشودی؛
تو آن بودی که زادگاهت برای خدا بود.
قلب
عالَمیان و آدمیان به تو مایل است؛ قلبی که حب و بغض با او تنظیم میشود و مصاف حق و باطل، به نسبت او روشن میشود.
اما زادگاهت همچنان میجوشد. در بستر خاتم مرسلین ماندی تا رهسپار شود.
زمانی سکوت کردی که زمانت بود و شمشیرت در ترازوی عمل از همه چیز سنگینتر بود.
خاتم تو را زینت بود، زین رو خاتمت را به مسکین بخشیدی؛
تو طلوع شبهای مظلومان و اشک بیدار یتیمان بودی. اسراری داشتی که ناگفته ماند؛ چون کسی نبود تا تو را دریابد.
دروازه شهرِ علم بودی، پس اجازه ورود با تو بود؛
در یاری آخرین پیامبر اولین بودی.
کعبه تو را در آغوش گرفت، محراب تو را خواند و آسمان تو را فریاد زد. از ولادت تا شهادت شوق رهایی داشتی و در محراب ذوق رستگاری.
اخلاص را جان بخشیدی و محراب را برکت. طلوع تو غروب نفاق است؛ آنجا که تو باشی نفاق از دست تو حیران و گریزان و نقشهها بر آب است.
تمامت امامت بود. اگر تو نبودی اخلاص و تقوا ترجمه نداشتند و
اگر جهاد نمیکردی اسلام پینهبسته میماند.
ماندی تا آیین نبی بماند، عروج کردی تا اسلام بدرخشد.
نبی رحمت(ص) دستت را بالا گرفت، یعنی که دستی بالای دستت نیست؛ ای دست خدا.
پایان