پویش روایتنویسی «
#پای_انتخاب» (11)
پدران، سرمنشأ شور و حال نوجوانان در انتخابات! | محمدرضا بابایی
سال ۸۸ با اتفاقات خاص و عجیبی عجین شده است، یکی از مهمترین اتفاقات آن سالها انتخابات ریاست جمهوری بود، آن زمان من پسری ۱۶ ساله بودم و با اینکه به سن قانونی رأی دادن نرسیده بودم اما با شور و حرارت مناظرهها رو دنبال میکردم. حتی پا فراتر گذاشته و وارد میدان تبلیغات برای کاندیدای مورد نظر خودم شدم، یادم نمیرود در گرماگرم خرداد ماه هم اضطراب بالقوه امتحانات رو داشتم، و هم حرارت انتخابات را.
به همراه پدرم مناظرهها رو دنبال میکردیم، مناظراتی که هنوز هم دست مایه شوخیها و کلیپهای فضای مجازی است، خوشبختانه ایشون مثل بعضی از پدران نمیگفت پاشو به درسهات برس بچه جان؛
نقطه عطف دنبال کردن مناظرات آنجایی بود که، هرکدام انتخاب و کاندیدای مورد نظر خود را داشتیم.
چیزی که برایم لذت بخش بود تفاوت نظر در عین حفظ احترام بین خودم و پدرم بود، هر دو با ادلهای سعی در قانع کردن طرف دیگر داشتیم البته در آخر هم هیچکدام ادله دیگری را قبول نمیکردیم، اما هرگز نشنیدم که پدرم به من بگوید آخه بچه فسقلی تو رو چه به رأی و کاندیدا...
رفاقت پدر و پسریمان سر جایش بود، حتی در کری خواندنهایمان!
انتخابات برای من یادآور همان دورانی است که به همراه پدرم مناظرات را میدیدیم، بعدش بحثهای مفصل دو نفرهمان شروع میشد، اما کار به اینجا ختم نمیشد، در دورهمیهای فامیلی هر یک به نفع کاندیدای مورد نظر خود، تبلیغ و از کارنامه او دفاع میکردیم، خلاصه به سهم خود تنور انتخابات را در بین افراد فامیل هم داغ نگه میداشتیم.
یادمه یکی از اعضای فامیل قائل به رأی دادن نبود اما من و پدرم با وجود تفاوت نظر در کاندیداهای ریاست جمهوری، سعی بر قانع کردن او و خانوادهاش در راستای شرکت در انتخابات داشتیم، گاهی این تلاشها بیفایده اما گاهی هم پر ثمر بود.
همه این کارها بدون هیچ آموزشی از سمت نهاد و ارگانی، بلکه خودجوش توسط پدرم در خانه اجراء میشد و هدف هم آمادگی من برای حضور در بطن جامعه بود، امروزه با وجود مؤسسات و نهادهای مدعی و متولی، نمیدانم نوجوانان امروزی نسبت به انتخابات همچنین شور و حالی دارند یا نه؟
آیا پدران به نوجوانان میدان میدهند تا نظراتشان رو ابراز کنند یا نه؟
خانوادهها چه مقدار نوجوانان را در انتخابات شریک میدانند و با آنها راجع به اهمیت حضورشان صحبت میکنند؟
برای من آن دوران شروع حیات سیاسی و بعدها منشأ تصمیمات و انتخابهای بزرگتر و مهمتری شد.
هیچ از یاد نمیبرم که بعد از اتمام انتخابات، انگار نه انگار ما دو طرف مقابل هم بودیم؛ کاملا مسالمت آمیز شطرنجهای پدر و پسریمان را بازی میکردیم، تکیه کلامهای کاندیداها در مناظرات رو بهم میگفتیم و زندگی پدر و پسریمان بیمکث جریان داشت و دارد، الحمدلله.
راستش را بخواهید هنوز هم دلم برای آن روزها تنگ میشود...
#انتخابات
#همنویسان
@HamNevisan