اين قسمت دوم زيارت نامه است: "اى عبّاس! بدان كه دل من، تسليم شماست، من از فرمان شما اهل بيت اطاعت مى كنم، من پيرو شما خاندان هستم". خدا اهل بيت پيامبر را براى هدايت انسان ها برگزيد و به آنان مقامى بس بزرگ عطا كرد. خوشا به سعادت كسى كه از راه و روش آنان پيروى كند و آنان را سرمشق خود قرار دهد. خيلى ها هستند كه ادّعا مى كنند على(ع) را دوست دارند، امّا چند نفر از آنان واقعاً تسليم سخنان على(ع) هستند؟ على(ع) كيست؟ چقدر ما با مرام او آشنا هستيم؟ وقتى دشمنان به مرزهاى كشور اسلامى حمله مى كنند و جواهرات يك زن يهودى را (كه در سايه امنيّت جامعه اسلامى زندگى مى كند) مى ربايند، على(ع) برمى آشوبد و مى گويد: "اگر كسى از اين غصّه بميرد، او را سرزنش نكنيد". على(ع) اين قدر نسبت به آنچه در جامعه اسلامى مى گذرد، حساس است و چنين سخن مى گويد و بر سر يارانش فرياد مى زند كه چرا در خانه نشسته ايد كه دشمن با آن زن، چنان رفتار كند؟ آيا من كه خود را به بى خيالى زده ام و هزاران درد جامعه مرا به درد نمى آورد، پيرو على(ع) هستم؟ روزگارى كه ياس و نااميدى، سياهى و دين گريزى، جوانان جامعه را فرا گرفته است، وظيفه من چيست؟ اگر بى خيال به خلوت خانه ام خزيدم، پيرو چه كسى هستم؟ بايد فكر كنم... از آن روزى كه "پيرو اهل بيت بودن" را در يك عشق و اظهار علاقه خلاصه كردم، راه را گم كردم. اين چه جمله عجيبى است! چه كسى به اين نكته فكر مى كند؟ چرا در اين زيارت نامه نمى گويم: "اى عبّاس! من عاشق تو هستم"؟ چرا امام صادق(ع) به من ياد مى دهد كه چنين بگويم: "من تسليم شما و پيرو شما هستم"؟ زيرا بين عاشق بودن و پيرو بودن، خيلى تفاوت است! عاشق بودن، زحمت ندارد! امّا پيرو بودن، زحمت دارد، بايد همواره كارهاى خود را بررسى كنم و ببينم كه آيا كارهاى من با روش اهل بيت(عليهم السلام)سازگارى دارد يا نه؟ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef