عدّه اى از مسلمانان در مسجد نشسته اند، آن ها با يكديگر سخن مى گويند. يكى از آن ها خيلى به خود مغرور شده است، او خيال مى كند خودش به تنهايى توانسته، بنده خوبى باشد و دور گناه نرود. تو صداى او را مى شنوى، او براى ديگران از بدى و زشتى گناهان سخن مى گويد: "اى دوستان من! مواظب باشيد كه شيطان شما را فريب ندهد، مبادا فريب وسوسه هاى او را بخوريد. اگر گناهان انسان زياد بشود از رحمت خدا بى بهره مى ماند و ديگر خدا او را نمى بخشد. من يك نفر را مى شناسم كه از بس گناه كرده است، خدا ديگر او را نمى بخشد، من حاضر هستم قسم بخورم كه هرگز خدا او را عفو نخواهد كرد". تو اين كلام او را مى شنوى و مى دانى از چه كسى سخن مى گويد و منظور او كدام بنده توست. تو اكنون از اين سخن به خشم مى آيى. او چه كاره است كه بگويد تو چه كسى را ببخشى و چه كسى را نبخشى؟ تو همان لحظه اراده مى كنى و تمام گناهان آن گناهكار را به يك چشم بر هم زدن مى بخشى و گوينده اين سخن را از درگاه خود مى رانى و هيچ كدام از كارهاى خوب او را قبول نمى كنى، باشد كه ديگر كسى براى رحمت و مهربانى تو، اندازه اى مشخص نكند، مهربانى تو هيچ اندازه اى ندارد! 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef