انسان، نیاز، جامعه ♦️بخش دوم: 🔸در هر جامعه‌ای براساس نوع خاصی از عقلانیت که عموم مردم آن را انتخاب و یا تولید می‌کند هویت آرمانی و معنایی مناسبات و معادلات انسانی و شکل مشارکت اجتماعی مردم تعیین می‌شود و منابع و ابزارها به استخدام در می‌آیند. برخلاف جوامع بدوی و قبلیگی که بیشتر بر تعصبات و احساسات جمعی استوارند، در جوامع پیچیده، مشارکت مبتنی بر نظام اخلاقی مسئولیت محور در پرتو عقلانیت حق‌محور و مشارکت پذیر ممکن است. بنیاد این عقلانیت را "تعاون مبتنی بر تقسیم کار برای دست یابی همگانی به منافع مشترک و عمومی" است. 🔹 "تناسب نیازها با منابع و سرمایه‌ها" و "توازن حقوق و تکالیف" دو رکن ثبات اجتماعی و اعتماد عمومی در جوامع پیچیده است. اما اگر به هر دلیلی این تناسب و توازن به هم بخورد و در فرهنگ عمومی چنین احساسی ایجاد شود که برخی بیش از دیگران بدون استحقاق بهره می‌برند و از امکانات استفاده می‌کنند زمینه‌ی توقعات نابجا، مطالبات ناعادلانه، بی‌اعتمادی، سوداگری و تضاد در جامعه ایجاد می‌شود. 🔸همچنین ممکن است در جامعه‌ای توقعات، انتظارات و تقاضاهای مصرفی افراد جامعه از حالت تعادل و واقعی خارج شود و تقاضاهای خیالی و آرزوهای بی‌حد و حصر رواج پیدا کند به نحوی که همگان احساس کنند که می‌بایست از همه‌ی نعمت‌ها و کالاهای مصرفی و سرمایه‌ای مانند دیگران برخوردار باشند و نباید هیچ کمبودی در زندگی احساس کنند و آن را حق طبیعی خود تلقی کنند - در حالی که منابع به چنین اندازه‌ای در جامعه وجود ندارد - بدین جهت در این جامعه به تدریج برای بخش زیادی احساس کمبود، ضعف و فقر به افراد جامعه دست می‌دهد و آن را ظلم و ستم تلقی می‌کنند که از سوی حاکمیت و مدافعان آن بر آنها تحمیل شده است بدون آنکه به رشد واقعی وضعیت اقتصادی و اجتماعی امروز خود در نسبت با گذشته توجه داشته باشند. چون همواره خود را با تقاضاها و آرزوها و توقعات می‌سنجد نه با گذشته و کمبودهای قبلی که امروز برطرف شده است. 🔹اگر این احساس "حق بودگی" و "ظلم‌شدگی" در جامعه گسترش یابد و به امر مسلّم و قطعی تبدیل شود، نظام اخلاقی و پشتیبانی مردمی ضعیف می‌شود و اعتماد عمومی و احساس همبستگی اجتماعی و هم‌سرنوشتی سلب می‌شود و در عوض "احساس انتقام" و "حق‌ستانی" غیر عرفی و خشن و "رقابت‌های ناسالم" رواج پیدا می‌کند و طبیعتا به فساد اقتصادی و سیاسی، تضاد اجتماعی و زد و خورده‌های خیابانی و حتی قتل و تجاوز هم منجر می‌شود. اگر جریحه دار کردن احساسات عمومی امر عادی و رایجی شود موجب از هم پاشیدگی جامعه میشود 🔸 نقش برنامه‌های مختلف رسانه‌ها و اظهارات و موضع‌گیری‌های چهره‌های سیاسی، فرهنگی و تبلیغاتی در این میانه (انگاره‌سازی و تصویرپردازی‌های ذهنی) بسیار پررنگ است بخصوص اگر پای منافع حزبی، گروهی، قومی و قبیلگی به میان آید و دشمنان بیرونی و مغرضان داخلی بخواهند به نظام سیاسی موجود در جامعه ضربه وارد کنند. در چنین فضایی ایجاد توقعات کاذب و انتظارات نجومی و بخصوص ایجاد احساس "حق‌بودگی" نسبت به آنها بدون آنکه متوقف بر تکلیف و وظیفه و کار باشد به همراه احساس "ظلم‌شدگی" بسیار خطرناک و بنیاد برافکن خواهد بود. زیرا به تدریج مردم این احساس را پیدا می‌کنند که شرایط و زمانه تغییر یافته است و آنها نیز می‌بایست در اعتبارات اجتماعی و نظام اخلاقی و رفتاری خود تغییر ایجاد کنند. از این‌رو، فرهنگ عمومی دچار اختلال ارزشی و دگرگونی‌های ادراکی و رفتاری می‌شود. 🔹 نقش تخریبی و تضعیفی رسانه‌ها و چهره‌های تاثیر گذار در جامعه‌ای که بر احساسات مشترک و پیوندهای احساسی استوار است بسیار زیاد است. اما در جامعه‌ای که عقل و فکر سازنده‌ی وجدان جمعی و فرهنگ اجتماع است نقش تخریبی رسانه‌ها کمتر است. از این‌رو بالا بردن عقلانیت اجتماعی و صورتبندی مشارکت مسئولانه بر پایه‌ی آن موجب بیمه شدن جامعه در برابر تهاجم فرهنگی رسانه‌ها و چهره‌ها می‌شود. ✅ https://eitaa.com/hekmat121