📌خاطرات آیت الله العظمی اراکی از امام خمینی:
حضرت آقای خمینی یک مدتی را در اراک بودند و در حوزه اراکیه آنجا تحصیل مینمودند و حتی منبر میرفتند که در آن مدت با ایشان آشنایی نداشتم اما آن وقتی که در قم بودیم معارفهی تامی پیدا کردیم و یکی از همصحبتهای بنده بودند. گاهی اتفاق میافتاد از منزل تا میدان کهنه قم نزدیک شاهزاده حمزه، این راه را دو بدو طی میکردیم و ضمن صحبتها و مباحثهها برمیگشتیم و این مسئله کثیرا اتفاق افتاده، با هم خیلی مأنوس بودیم.
آن اوائل که وارد قم شدم ایشان به من اظهار کرد شما یک درس تفسیر صافی برای من بگوئید، تفسیر صافی با اصول فقه و اصطلاحات آن مناسبتی ندارد و لذا چون با آن اصطلاحات مأنوس نبودم چند شب تدریس کردم اما دیگر نرفتم ایشان هم اصراری نکرد، بله اوائل آشناییمان اینطور بود.
ایشان مرد بسیار جلیلی است و شناختم او را به جلالت، بسیار مرد پاکی است، پاک، پاکی نفس دارد. پاکی ذاتی و درونی دارد و این بر همه خلق معلوم شده است.
ما در مدت پنجاه سال که با این شخص بزرگ آشنایی پیدا کردهایم جز تقوی و دیانت و سخاوت و شجاعت و شهامت و بزرگی نفس و بزرگی قلب و کثرت دیانت و جدیت در علوم نقلی و عقلی و مقامات عالی و ... در او نیافتیم و ندیدیم.
مردی با تقوا به تمام معنی و مردی فداکار اسلام به تمام معنی، این مرد قد مردانگی علم کرد و در مقابل کفر ایستادگی کرد و ید غیبی هم با او همراهی کرد بطوری که محیرالعقول بود و در هیچ خانهای و هیچ زاویهای از زوایای این مملکت باقی نماند مگر که گفته شد «مرگ بر شاه»!
او ( امام خمینی ) جان در کف دست گذاشته است و در مقابل تبلیغ قرآن و دین حنیف اسلام جانبازی میکند، جان در کف گذاشته و حاضر برای شهادت شده است.
خداوند یک قوه غریبی در این مرد خلق فرموده که همچون قوهای که به ایشان داده، به هیچ احدی نداده، همچنین جرأتی، چنین شجاعتی و دیدی به او داده است که به احدی نداده، او مانند جدش علی ابن ابی طالب است؛ داستان عمرو ابن عبدود را شنیدهاید؛ با آن نعرههایی که از حلقوم عمرو بن عبدود بیرون میآمد که همه اصحاب پیامبر را در روز جنگ به یک لقمه فرض میکرد و چنین به نظرش کوچک میآمدند. بسیار مغرور به قوت و شجاعت خودش بود، همهی اصحاب رنگ از صورتشان پریده بود و خود را باخته بودند و همه خود را طعمه شمشیر عمرو میدیدند. آن ملعون هم مرتب نعره میزد و مبارزه میطلبید، میگفت: چقدر مبارز بطلبم، شما که معتقدید اگر کشته شوید به بهشت میروید بیائید بفرستمتان به بهشت؛ تا اینکه پس از چند بار که حضرت امیر بلند شد و پیامبر اجازه نفرموده بودند بار آخر اجازه میدان دادند، آن ملعون قریب هشتاد سال داشت و حضرت امیر صلواتالله علیه بیست سال بیشتر نداشتند. پیامبر فرمود این فارِس یل یل است(لقب عمرو ابن عبدود ) و حضرت امیر فرمودند من علی ابن ابیطالبم. خلاصه اینکه ایشان به یک ضربت آن غول شجاعت را بر زمین انداختند که: ضربـته علی یوم الخندق افضل من عباده ثقلین شد. یک چنین جرأتی را خداوند به حضرت امیر داده بود، حالا فرزندش نیز اینطور است. این همه عمرو ابن عبدودها در دنیا نعره میزنند و فریاد میکنند ولی ابدا ترسی ندارد، این چه شجاعتی است که خداوند به او داده است.
انشاءالله خداوند از چشم بد محفوظش بدارد، یک چنین کسی کمیاب است، کمنظیر است و نظیر ندارد خداوند عاقبتش را ختم به خیر کند انشاءالله و آنچه را که میخواهد و در دل دارد خداوند نصیبش کند.
البته امت مسلمان ایران قدردانی از این نعمت عظمائی خدائی بکنند و تبعیت او را از جان و مال و ید و لسان و از هر قوهای از قوا که از آنها تمشی دارد کوتاهی نکنند و خدا ناکرده به واسطه افکار شیطانی نسبت به ایشان ظلم عظیمی به نفس خود نکنند، که حساب آنها که بهتانی و یا فکری به این شخص بزرگ داشته باشند با کرامالکاتبین است.
حمایت این مرد حمایت سیدالمرسلین است و حمایت ائمه طاهرین است و حمایت حضرت حجت ابن الحسن عسگری عجلالله فرجه است و کوتاهی کردن نسبت به این مرد کوتاهی کردن از آنهاست و باید همه خلق این معنی را متوجه باشند که تا میتوانند جانا، مالاً، قدماً، قلماً، در مقام تبعیت و امداد او برآیند.
✍ گفتگو با آیتالله العظمی شیخ محمدعلی اراکی ، مجله دوهفتهنامه پیام انقلاب ارگان رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آذر ماه 1363 شماره 125 و 126.
✅
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121