📌 واقعیت در پرتو حقیقت بخش هفتم ❇️ رویکردهای تجدد شناسی و غرب‌شناسی حدود ۲۰۰ سال است که پدیده‌ی تجدد، غرب و مظاهر فرهنگی و سیاسی آن موضوع مطالعه و مباحثات علمی و اجتماعی بسیاری از نویسندگان و اندیشه‌ورزان جهان اسلام از جمله ایرانیان است و رویکردها و نظریه‌های مختلفی تولید شده است که به راحتی نمی‌توان از کنار آنها گذشت. در مجموع سه رویکرد کلان در این زمینه وجود دارد که ذیل هر رویکرد نیز نظریات مختلفی مطرح شده است. نشناختن این رویکردها و عدم تفکیک دقیق و عمیق میان آنها موجب شده است که برخی از نویسندگان دچار خطای در تحلیل شوند و به صرف مشاهده‌ی یک سلسله اشتراکات در روبناها، حکم به این همانی کنند و سریع حکم و لوازم یکی را به دیگری نسبت دهند. بر پژوهشگران و تحلیل‌گران این میدان لازم است مطالعات دقیق تاریخی و فلسفی در باب جریانات فکری و فرهنگی ایران و رویکردهای آنان داشته باشند و به صرف شباهت در برخی از ظواهر حکم به این‌همانی اندیشه‌ها و مکاتب نداشته باشند. این سرعت در متشابه‌پنداری و جسارت در تطبیق و این‌همانی‌سازی‌ها محصول عدم توجه به بنیان‌های فکری و فلسفی جریانات و مکاتب مختلف و ورود غیر فلسفی و مبنایی به بحث پیچیده‌ی جریان‌شناسی و تحلیل مکاتب است. برای تحلیل جریانات و فهم شباهت‌ها و تمایزها چاره‌ای نیست جز اینکه در تحلیل هر مکتب فلسفی و فکری از مبانی معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی آغاز شود تا معلوم شود که از چه پایگاه معرفتی به علم، تمدن، غرب و مدرنیته توجه شده است و چه لوازم ذاتی و آثار عینی بهمراه دارد. 🔹 رویکرد اول: نگاه خوش‌بینانه و «بشرط شئ» براساس این رویکرد، تمدن غرب و مظاهر آن، حرکت طبیعی و ضروری تاریخ انسان است که به هیچ وجه گریزی از آن نبوده و نیست. آنچه در این تمدن رقم خورده است، دلالت عقل سلیم و ظهور قدرت انسان در خروج از ناآگاهی و شجاعت به‌کارگیری عقل به نحو استقلالی در مدیریت همه‌ی امور این جهانی و تسخیر طبیعت است که محصول آن «علوم تجربی» است که به کشف قوانین طبیعت منجر شده است و طبیعتاً به خوشبختی بشر انجامیده و یا خواهد انجامید. تقریر های مختلفی از این رویکرد وجود دارد. بنابراین سایر کشورها و جوامع اگر در پی توسعه و پیشرفت هستند چاره‌ای ندارند جز اینکه همان مسیری را طی کنند که انسان و جامعه‌ای غربی طی کرده است و همان علوم و فناوری‌ها را به کار بگیرد که در این تمدن ساخته و پرداخته شده است. در غیر این صورت، هیچ طرح و امکان دیگری برای توسعه نیست. ۱. تقریر الحادی: در این تقریر، تجدد ستیز با دین و سنت و گسست از هر امر قدسی و غیبی است. لذا هر آنچه پیشتر بوده است یا خرافه و جهالت است و یا عنصر فرهنگی و پیشا علم که صرفا متعلق به دوران کودکی بشر و مقدمه‌ای برای بلوغ او بوده است. از این‌رو، هیچ اعتبار معرفت‌شناختی برای آنها وجود ندارد. براین اساس توسعه و پیشرفت در گرو نفی سنت و دیانت از معرفت بشری و خروج آنها از حوزه‌ی عمومی است. سنت و دین نه تنها معرفت بخش نیست بلکه متعلق شناسایی و ابژه‌ی علم تجربی است تا ریشه‌های طبیعی آن (همچون توتم‌ها، ترس، غریزه، فرافکنی) تبیین شود. ۲. تقریر دینی: در این تقریر، تجدد و مظاهر تمدنی آن نه تنها در ستیز و تقابل با سنت و دیانت نبوده است بلکه نتیجه قهری ادیان و رنسانس دینی در جهت بازگشت به جوهره دین است. جوهره‌ای که بر دعوت انسان به عقلانیت ابزاری و قناعت مادی و تولید بیشتر استوار است. مهندس بازرگان در کتاب «راه طی شده»، تجدد و مظاهر تمدنی آن را در ادامه راه انبیا فهم و تفسیر می‌کند که انسان را به کارگیری استقلالی عقل طبیعی و عقلانیت ابزاری دعوت کرده‌اند. در این تقریر، علوم و فناوری‌های غربی را باید اخذ کرد و اگر به لحاظ ارزشی و فرهنگی نکات ضد اخلاقی و ضد دینی هم در تمدن غرب وجود دارد به علم و فناوری دخلی ندارد و به راحتی می‌توان دانش را از ارزش جدا کرد و علم را گرفت و ارزش را کنار گذاشت. 🔹 رویکرد دوم: نگرش ستیزه‌گرایانه و «بشرط لا» این رویکرد همانند تقریر الحادی، بر گسست سنت و تجدد و تقابل مدرنیته با امر قدسی و دینی تاکید دارد اما معتقد است که تجدد موجب ایجاد بحرانهای بزرگ بشری در زمینه‌ی اخلاق و فرهنگ و محیط زیست شده است و نه تنها زندگی انسان را بهتر نکرده است بلکه بن‌بست های لاعلاجی را به وجود آورده است و این محصول ادعای استقلال عقل و کاشفیت آن از واقعیت است. در حالی که عقل مدرن، محصول نفسانیت انسان و غروب اخلاق و فضیلت‌ها و اصالت سود و منفعت است که برساخته‌ی نظم ذهنی برآمده از نگاه‌های لیبرالیستی و کاپیتالیستی است. لذا چاره‌ای نیست جز اینکه، نظم جدید جهانی را به چالش کشید و در انتظار نظم دیگری بود. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1654