📌 درآمدی بر عقلانیت اجتماعی انقلاب اسلامی
❇️ مدعا:
✔️بزرگترین بحران جامعه ایران: تشتت فکری ومعرفتی و از همگسیختگی اجتماعی است.
✔️ریشه اساسی آن ضعف عقلانیت اجتماعی وغفلت ازعقلانیت انقلاب اسلامی است.
✔️حل بحران در گرو بازخوانی عقلانیت انقلاب اسلامی براساس آثار و اندیشههای امام خمینی ومتفکران اصیل انقلاب و عرضهی آن به عنوان یک
#دستگاه_محاسباتی،
#الگوی_اندیشه_ورزی و
#نرمافزار_کنشگری است.
❇️ شرح:
🔹 براساس «جامعهشناسی متعالیه»، بنیاد جامعه بر سطحی از عقل و نوعی از عقلانیت استوار است که به واسطهی آن الگویی ازمناسبات انسانی و ساختارهای اجتماعی ساخته میشود که اگر هویت بینااذهانی وعمومی به خود بگیرد به «فرهنگ» تبدیل میشود.
🔸 «فرهنگ» روح حاکم بر جامعه است که همچون هوا امکان زیستن در منطقهای را برای انسان فراهم میسازد. هر فرهنگی حاوی مجموعهای از معانی، آرمانها و ارزشهاست که نوع خاصی از زیستن وزندگی انسان را پیشنهاد و امکانات آن را فراهم میسازد. از این رو، هر جامعهای یک «جهان معنایی» است که قوام آن به فرهنگ است و زیرساخت آن را فکر و اندیشهی ناظر به عمل و زندگی تشکیل میدهد.
🔹 در درون یک جهان معنایی و براساس یک دستگاه محاسباتی و عقلانیت اجتماعی، نوعی از مناسبات انسانی شکل میگیرد. بهترین جامعه، جامعهای است که بیشترین ظرفیت را برای اخوت و همبستگی اجتماعی همهی آحاد جامعه را فراهم کند و از اختلافات و تقابلهای فکری و سیاسی بکاهد.
🔸 این مهم نیازمند به یک دستگاه منطقی و عقلانی توانمند است که توان تبیین «وحدت» و «کثرت» را به نحو «تشکیکی» و سلسله مراتبی داشته باشد به نحوی که امکان جمع سالم میان همهی لایههای هستی و سطوح مختلف زندگی را فراهم سازد. این دستگاه منطقی و عقلانی باید بتواند تضادها و تعارضهای اجتماعی را به درستی تبیین کند و ضمن ریشهیابی و تبیین چرایی آن، راههای خروج از تضادها و تعارضهای اجتماعی را در مسیر تعالی و پیشرفت جامعه تجویز کند.
🔹 «عقلانیت» برآیند جمعی و منسجم و واحد مجموعهای از دغدغهها، نیازها، دانشها، تجارب ناظر به زندگی و کنشگری انسان است که گاه به یک فرد و گاه به یک جامعه و تمدن نسبت داده میشود. از این رو، «عقلانیت» را نباید همان «عقل» پنداشت و آن را به سطح فلسفه و دانش و یا نظریه و فرضیه فروکاست. بلکه عقلانیت آن روح حاکم و نرمافزار محاسباتی حاکم بر ذهن فرد و یا فرهنگ جامعه است که به زندگی معنا و به کنشها و تصمیمهای انسان نظم میدهد.
🔸 انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، محصول یک «عقلانیت» منسجم و جامع است که برآیند معارف اسلامی(قرآن و حدیث)، علوم اسلامی (منطق و فلسفه، اخلاق و عرفان، فقه و اصول، تاریخ و تراجم) و تجارب اجتماعی و سیاسی عالمان و مردم ایران بخصوص از دوران صفویه تا انقلاب اسلامی است. امام خمینی (ره) و برخی از شاگردان ایشان همچون آیت الله شهید مطهری، آیت الله شهید بهشتی، آیت الله شهید باهنر، آیت الله شهید مفتح، آیت الله خامنهای و دهها شخصیت دیگر توانستند با استفاده از همهی این معارف، علوم و تجارب، الگویی از عقلانیت اجتماعی و دستگاه محاسباتی را طراحی و عرضه کنند که انسان مسلمان ایرانی بتواند نسبت خود را با «سنت و تجدد»، «گذسته و آینده»، «شرق و غرب»، «علم و تمدن»، «استبداد و استکبار» به درستی تبیین کند و از همهی ظرفیتهای ممکنِ فکری، علمی، انسانی، اداری و رسانهای در جهت تعمیق و ترویج این عقلانیت در حوزهی عمومی استفاده کند.
🔹 با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری نظام جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی، به تدریج و خیلی آرام در برخی از بخشهای جامعه، این عقلانیت نادیده گرفته شد و هرچقدر جلوتر آمدیم، آثار و اندیشههای سازندهی انقلاب اسلامی به حاشیه رانده شد و تفکرات دیگر جایگزین شد. دولتها نیز یکی پس از دیگری آمدند و علی رغم تذکرات امام و رهبری در عقلانیت و متفکران اصیل انقلاب اسلامی، به اندیشهها و شخصیتهای دیگری مراجعه کردند و بر آن اساس تصمیمات کلان و خرد جامعه را ریلگذاری کردند.
🔸 این تغییر جهتها وجایگزینسازیها، لزوما محصول لجاجت وخیانت نبوده است بلکه دربسیاری ازمواقع نتیجهی جهل به آثار واندیشهی رهبران ومتفکران انقلاب اسلامی وبدفهمیها و شعارزدگیها بوده است. انصافا ما نسبت به مکتب فکری وعقلانیت انقلاب اسلامی بسیار کم کاری کردهایم و با شعارزدی وسطحیانگاری عمق مکتب فکری و عقلانیت انقلاب اسلامی و رهبران آن را نشناختهایم ونتوانستهایم آن رابه عنوان یک دستگاه محاسباتی و نرمافزار تصمیمگیری وکنشگری به جامعه عرضه کنیم.
🔹بازخوانی این عقلانیت وچگونگی جمع سالم میان همهی علوم ونیروها در عین استفاده ازعلوم وتجارب بشری درسایر کشورها در فرآیند انقلاب اسلامی و گام اول انقلاب، یک ضرورت اساسی برای حرکت همهی مجموعههای انقلابی در گام دوم انقلاب اسلامی است.
#عقلانیت