📌 حرکت، تعقل و تأله (درآمدی بر حکمت عملی) بخش اول: 🔹 فلسفه‌ی بودن آدمی حرکت ارادی برپایه تنبّه وتوجه به ظرفیت‌ها واستعدادهای درونی(عقل وفطرت) و درجهت سعادت وکمال بی‌منتها است که خداوند متعال درسرشت انسان به ودیعت نهاده است. این خلاصه نظام تربیتی اسلام است. يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ (الإنشقاق آیه ۶) ﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺗﻮ ﺑﺎﻛﻮﺷﺶ ﻭﺗﻠﺎﺷﻲ ﺳﺨﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺩﺭﺣﺮﻛﺘﻲ، ﭘﺲ ﺍﻭﺭﺍ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﻛﻨﻲ. 🔸 حرکت(صیرورت)، خروج ازقوه به فعل است. به این معنا که اگرموجودی دارای یک سلسله استعدادها وظرفیت‌های بالقوه باشد که امکان بالفعل شدن راداشته باشد تابه کمال لایق خودبرسد امکان حرکت رادارد. 🔹 درحکمت متعالیه اثبات شده است که اساس حرکت نه دراعراض بلکه درجوهرموجود متحرّک است و حرکت دراعراض به تبع حرکت در جوهر است، از اینرو، ذات وجوهر متحرّک آن به آن وبه صورت تدریجی ومستمر درحال حرکت واشتداد وجودی است ولحظه‌ای ازحرکت باز نمی‌ایستد ودراین حرکت، ذات اوساخته می‌شود.(صیرورت مستمر آدمي) 🔸در حکمت برای حرکت تقسيمات مختلفی بیان شده است که دریک تقسیم بندی حرکت بر دو قسم حرکت ارادی وحرکت غیرارادی(طبعی وقسری) تقسیم می‌شود. محرّک اصلی درهمه‌ی حرکت‌ها، محرّک اگاه ومرید است. 🔹حرکت انسان درمسیر رشد وکمال است که برپایه آگاهی، شوق واختیار شکل می‌گیرد. لذا محرک درانسان نفس ناطقه است که آگاهی واراده ازقوای درونی آن است زیرا موجود مادی تهی ازآگاهی واراده است. منشأ ومبدأ آگاهی واراده امر غیرمادی است که وجود دارد ومنشأ اثر است که حکما ازاین مبدأ درانسان باعنوان نفس ناطقه یادمی‌کنند وبراهین متعددی برای اثبات وجودآن اقامه کرده‌اند. 🔸 ظهور حرکت ارادی درمتحرک اگاه وبا اراده است. لذاعمل مشخصه‌ی انسان و سازنده جوهر آدمی است. عمل یعنی فعال بودن ودر حرکت بودن وبی‌عملی یعنی توقف و سکون. عمل یعنی حرکت و حرکت یعنی خروج ازقوه به فعلیت، وتحقق امکانها و استعداها. بنابراین عمل یعنی تحقق ارادی امکانها واستعدادها؛ با هر عملی، مجموعه‌ای از امکانها واستعدادهای انسان شکوفا وفعال می‌شود‌. البته مجموعه‌ای دیگر ازامکانها واستعدادها به خفا می‌رود و امکان ظهور و بروز رانمی‌یابند، باتکرارعمل، شاکله‌ی وجودی انسان و‌ملکات درونی اوساخته‌ می‌شود و به تدریج نوع خاصی ازعمل‌ها ورفتارها امکان تحقق می‌یابند که هماهنگ باشاکله‌ی وجودی ومتناسب باملکات رفتاری باشد؛ ازاینرو، بقیه عمل‌ها ورفتارها یاامکان ظهور نمی‌یابند ویا اگرعارض شوند زودگذر ومقطعی است. 🔹 انسان به واسطه عمل، موجودی خلاق است وبه خلق جهانی انسانی دست می‌زند. 🔸ازآنجا که قوا واستعدادهای انسان متنوع و متکثر است عمل انسان که فرایند فعلیت یافتن آن قوا است نیز چنین است، لذابه اعتبار هرقوه واستعدادی، نوع خاصی ازعمل متصور است. یعنی عمل رانباید به حرکات بدنی فروکاست. 🔸 به اعتبار قوا و استعدادهای انسان و تلاش برای بالفعل کردن انها، انواعی از عمل داریم. که در یک تقسیم عمل را می‌توان به سه گونه : ۱. عمل ادراکی، ۲. عمل گرایشی و ۳. عمل بدنی تقسیم کرد. ✔️عمل ادراکی: این نوع ازعمل، محصول قوای شناختی(حواس، خیال وعقل) وفرایند بالفعل شدن استعداد دانستن آدمی است. ✔️عمل گرایشی: این نوع از عمل، محصول قوای باطنی و شوقی انسان است که فرایند بالفعل شدن امیال واستعدادهای گرایشی (حب و بغض) است که درنهاد هر انساني نهفته است. ✔️عمل بدنی: این نوع از عمل، محصول حرکت جوارح واعضای بدن وبالفعل شدن انرژی متراکم درعضلات جسمانی است. 🔹 این سه نوع ازعمل، روابط متقابلی با یکدیگر دارند وبه نحوی که درهر یک ازاعمال فوق، سطحی ازساير اقسام عمل وجوددارد. 🔸موتور محرّکه‌ی همه‌ی عمل‌های سه‌گانه وحرکات ارادی انسان، نفس ناطقه است. 🔹قوه‌ی متوسط عمل وحرکت بدنی، شوق ومیل آدمی است که قوای جسمانی وطبیعی انسان رابه حرکت وتلاش وامی‌دارد. لذاعمل گرایشی وحرکت شوقی مقدمه‌ی هرعمل بدنی وجوارحی است. 🔹 اما باید دانست که میل وشوق آدمی به موضوعات مختلف، یکسان نیست و همچنین میل وشوق افراد مختلف به یک موضوع واحدبه یک اندازه نیست؛ بلکه میل وشوق مقول به تشکیک است ودارای درجات و مراتب متکثری است که غلیان آن ویا فروکش کردن تابع علل و عوامل درونی و بیرونی متکثری است. بنابراین گونه‌های خاصی از عمل گرایشی و حرکت شوقی وجود دارد. 🔸یکی از علل موثر در غلیان شوق و عوامل تأثيرگذار درکیفیت وگستره‌ی شوق ومیل آدمی، عنصر آگاهی وکیفیت ادراک است. به هر میزان که کیفیت ادراک بیشتر و نفوذ آن درقلب آدمی مستحکم‌تر باشد به همان میزان امکان غلیان قوای شوقیه وعمق اشتیاق انسان به حرکت وتلاش بیشتر می‌شود‌. بنابراین میزان و کیفیت شوق به میزان آگاهی وکیفیت ادراک اکتسابی وابسته است. ادامه دارد... https://eitaa.com/hekmat121