📌خلأ مرجعیت در بحران‌های اجتماعی جامعه‌ی ایرانی ✍ (تحلیلی از چرایی تبدیل اعتراض به آشوب در ایران) سید مهدی موسوی 🔹هیچ جامعه‌ای بدون مرجعیت پایدار و پویا نمی‌تواند ادامه پیدا کند، چرا که در اختلافات و تضادهای اجتماعی، این گروه‌های مرجع هستند که سخن نهایی را می‌زنند و طرفین دعوا را اقناع می‌کنند و طرفین دعوا نیز خود را با آنها تطبیق می‌دهند و از شدت و حدت اختلافات و تضادها می‌کاهند و از این طریق بر همبستگی اجتماعی می‌افزایند. 🔸مرجعیت در جامعه سنتی، شخص محور بود به این معنا که یک فرد به واسطه ویژگی‌های شخصیتی و یا هویتی و یا علمی از اعتبار و جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار می‌شود و نزد عموم افراد جامعه دارای احترام ویژه‌ای می‌شد که طبیعتا از مرجعیت اجتماعی برخوردار و محل رجوع مردم و موثر در رفع و رجوع اختلافات و تضادهای بود. مثلا یک عالم در یک شهر محل رجوع و موثر در نظم اجتماعی بود و یا خان در یک قبیله و عشیره از مرجعیت پایدار و مؤثری برخوردار بود. 🔹اما در جامعه‌ی مدرن، مرجعیت از اشخاص گرفته شده و به نهادهای اجتماعی و سازمان‌های برآمده از آن نهادها واگذار شده است. با تثبیت فکری و فرهنگی مرجعیت نهادهای اجتماعی در جامعه، مردم در اختلافات و تضادهای اجتماعی به آن نهادها رجوع می‌کنند و به رأی و نظر آن اعتماد می‌کنند. 🔸هرچند در تمدن غرب مرجعیت‌های شخصی کنار رفته است اما مرجعیت نهادهای اجتماعی و افراد حقوقی جایگزین آن در نظم بخشی به جامعه شده است. لذا نهادهای اجتماعی نقش بسیار موثری در کاهش اختلافات و تضادهای اجتماعی دارند. مانند مرجمعیت جامعه علمی، مرجعیت مجلس قانون‌گذاری، مرجعیت پلیس، مرجعیت دادگاه قانون اساسی و امثالهم. 🔹با ورود ناقص و وارونه مدرنیته به جوامع سنتی مانند ایران، مرجعیت اشخاص به تدریج و به بهانه‌های مختلف نفی شده است، اما مرجعیت نهادهای اجتماعی به لحاظ فکری و فرهنگی تثبیت نشده است از اینرو، در اختلافات و تضادهای اجتماعی هیچگونه مرجعیت پایدار و بااقتدار و مورد قبول همگان وجود ندارد در نتیجه اختلافات و تضادهای اجتماعی به بحران‌های اجتماعی و گاهی به آشوب‌های خیابانی تبدیل می‌شود. ورود افراد و نهادهای اجتماعی هم در رفع اختلافات و تضادهای اجتماعی چندان موثر و پایدار نیست چون از مرجعیت عمومی برخوردار نیستند، دولتهای قوی پس از مدتی آشوب و اغتشاش می‌توانند آتش آشوبها و اغتشاشات را خاموش کنند اما نمی‌توانند ریشه‌ی آن را که اختلافات و تضادهای اجتماعی است را فرو بکاهند و بر اخوت و همبستگی اجتماعی بیافزایند. لذا همواره امکان تبدیل اختلاف یه بحران و آشوب همچون آتش زیرخاکستر، در چنین جامعه‌ای وجود دارد. بخصوص اگر آن جامعه دشمنان متعصب و زخم‌خورده‌ی بزرگی داشته باشد که به صورت مستقیم و غیر مستقیم(مزدوران خارجی و داخلی) و با ابزار رسانه‌ای و تبلیغاتی بر آتش اختلافات و تضادهای اجتماعی و تبدیل آن به بحران و آشوب می‌دمند. 🔸تنها راه برای خروج از این وضعیت بحران خیز، تقویت مرجعیت پایدار و فعال نهادهای اجتماعی و تقویت جایگاه افراد حقوقی است. مرجعیت یافتن به دستور و فرمان و یا صدور دستورالعمل محقق نمی‌شود بلکه می‌بایست از پشتوانه‌ی نظری و معرفتی مستدل و مستحکم برخوردار باشد و با فعالیت‌های هنری و رسانه‌ای حرفه‌ای و جذاب، افکار عمومی را هدایت و اقناع کرد. از اینرو، این مهم جز از طریق تلاش گسترده در تولید دانش متناسب و گفتمان‌سازی و فرهنگ‌سازی ممکن نیست. 🔹 متاسفانه امروز در حوزه و دانشگاه‌های ایران، کار چندانی برای تقویت و تحکیم مرجعیت پایدار و پویای نهادهای اجتماعی و حاکمیتی و همچنین افراد حقوقی صورت نمی‌گیرد بلکه بالعکس همواره جریانهای مختلف به بهانه‌های متنوعی به تضعیف آن همت دارند. رسانه‌ها نیز وضع بهتری ندارند و گاه تبلیغات بد آنها به ضد تبلیغ مبدل می‌شود. 🔸 این مشکله، در جبهه دوستداران انقلاب اسلامی هم به شدت وجود دارد و طیف‌های مختلف نیز در این تشتت فکری و تضعیف مرجعیت نهادهای اجتماعی مشارکت دارند.به طور مثال دو اقدام آنها در این مشارکت غیر سازنده از این قرار است: ۱. متفکرتراشی‌ها و دانشمندسازی بی‌رویه و تبلیغاتی و جایگزین کردن انها به جای متفکران اصیل انقلاب اسلامی. ۲. رواج گله‌گذاری‌های احساسی و عقده‌گشایی از نهادهای حاکمیتی به بهانه‌هایی همچون عدالت‌خواهی و آزادی‌خواهی بدون هرگونه طرح نظری و اقدام و کمک عملی به حاکمیت در تحقق عدالت و ازادی. https://eitaa.com/hekmat121/888