💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 امیرمهدي – دارن راه می افتن . نفس عمیقی کشیدم . عطرش با اینکه از اتاق رفته بود بیرون هنوز بوش میومد .بوی عطرش رو دوست داشتم شب قبل در کمال پر رویی به مادر و پدرش گفت که " شما برین . من پیش خانومم می مونم " و همین حرف باعث خنده ي دو تا خونواده شد و پدرش هم رو به بابا گفت . - اگر شما اجازه بدین عروسیشون رو سریع تر راه بندازیم . اینجوري هر شب مزاحم شما هستن . و بابا با خنده قبول کرده بود . بلند شدم و دست و صورتم رو شستم . بعد از خوردن صبحانه ي مختصري ، لباس پوشیدیم . با اومدن بچه ها ، همگی راه افتادیم . راه که افتادیم پخش ماشین رو روشن کرد . صداي احسان خواجه امیري تو ماشین پیچید . ناباور گفتم . من – واي امیرمهدي ! این آهنگ .... خندید . امیرمهدي – چیکار کنم دیگه . گفتم یه سی دي بخرم که خانومم وقتی می شینه تو ماشین حوصله ش سر نره. در مقابل اون همه خوبی واقعاً کم آورده بودم ! سرم رو کج کردم . من – مرسی . خندید و همونجور که نگاهش به خیابون بود جواب داد امیرمهدی – گفته بودم که زندگیمی . من براي زندگیم همه کار میکنم . بعد با شوق گفت . امیرمهدي – بستنی می خوري ؟ خندیدم . من – نیکی و پرسش ؟ ماشین رو کنار خیابون پارك کرد . حین پیاده شدن گفت . امیرمهدي – چه مدلی می خوري ؟ من – میوه اي قیفی ! خندید . امیرمهدي – جون من وسط خیابون لیس نزنیا ! خندیدم و " باشه " اي گفتم . رفت سمت ماشین بچه ها و همراه رضا که پیاده شده بود ؛ رفتن براي خرید بستنی . منم پیاده شدم و رفتم کنار نرگس و رضوان ایستادم . رضوان دوتا دستش رو به هم مالید . رضوان – پیشنهاد هر کی بود خدا خیرش بده . بدجور هوس بستنی کرده بودم . خندیدم . من – پیشنهاد امیرمهدي بود . و نگاهم رو دوختم به اون سمت خیابون که امیرمهدي داشت بستنی قیفی رو از فروشنده می گرفت . با دست پر راه افتادن بیان این طرف . نگاهم به امیرمهدي بود . دستش رفت سمت جیبش . احتمال دادم گوشیش در حال زنگ زدن باشه . چون دستش پر بود نمی تونست جواب بده . همونجور که حواسش به جیبش بود نگاهم کرد و از خیابون رد شد . لبخندي بهش زدم . لبخندي بهم زد . ولی صداي جیغ کشیده شدن لاستیک هایی گوش هام رو به بازي گرفت . امیرمهدي به آسمون بلند شد و مقابل پاهاي من روي زمین افتاد . نگاهم به مایع قرمز رنگی که زمین رو فرش می کرد ثابت موند . و یکی انگار میون نفس هاي تندم تو گوشم نجوا کرد " ساده ي ساده از دست میروند همه ي آن چیزها که سخت سخت به دست آمدند ! " 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem