نوری از خدا دمید، شب پر از شهاب شد عرش تار و تیره  بود، غرق آفتاب شد دم به دم خدا به نور، از دم خودش دمید آنقدر که شب پُراز، جلوه‌های ناب شد آینه در آینه، کوثر آفریده شد بعد اسم آینه، فاطمه خطاب شد عشق مثل شبنم از، روی برگ گل چکید صورت فرشته‌ها، شسته با گلاب شد نورگفت ای زمین، من بهشت احمدم نام من به خانه‌ی، انبیاء قاب شد روبه آسمان نمود، زهره‌ی ستاره‌ها گفت روشنای تو، ازمن اکتساب شد روبه کوه‌ها نمود، هو کشید و هو شنید از علی سوال کرد، باعلی مجاب شد گفت من جلیله‌ام، مادر قبیله‌ام مادری که مهر او، روشنای آب شد گفت من قیامتم، صاحب شفاعتم دوستم نجات یافت، دشمنم عذاب شد مادر نبوتم، دختر رسالتم هرکسی رسول شد، بامن انتخاب شد درب خانه ام ضریح، بچه های من مسیح فضه ام طلا شد و، قنبرم جناب شد رشته های چادرم، تار و پودی از حیاست نام من میان عرش، مادر حجاب شد نه دل کویرها، نه میان بیستون باعلی و فاطمه، عشق فتح باب شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e