ثمر نداشت! خزان میشد و بهار نداشت زمان؛ بدونِ علی غیرِ شامِ تار نداشت نداشت عالَم اگر مَظْهَر العَجائب را کسی برای مباهات و افتخار نداشت جَنم اسیرِ هراسی همیشگی می‌شد علی نبود! جهان تیغِ ذوالفقار نداشت بدونِ حیدر کرار، کارزار نبود کنارِ قلعه‌ی خیبر «دری» قرار نداشت علی اگر نمی‌آمد، نبود حالِ طواف بنایِ کعبه چنین مُهرِ اعتبار نداشت بدونِ أشهدُ أنّ عَلی وَلي ٱلله اذان به مأذنه مضمونِ استوار نداشت نبود شاهدِ عینی برای عدلِ خدا بساطِ حق‌طلبی هیچ اقتدار نداشت فقیر تا أبدُالدّهرْ لنگِ نان می‌ماند نداشت یارِ مددکار و «روزگار» نداشت اگر به خاک نمی‌کاشت بذرِ نخل، علی رطب هر آینه بازارِ کسب و کار نداشت اگر سقیفه نمی‌بود...، عالمِ باقی- -بهشت بود سراسر! عذابِ «نار» نداشت دلم گرفته برای سکوت و غربتِ او برای جاریِ اشکی که اختیار نداشت ** سرش شکست و رمق رفت از دو چشمانش میانِ سینه نفس‌هایِ ماندگار نداشت طبیبِ هر دو جهان را طبیب کرد جواب وَ انتظار به جز حالِ احتضار نداشت به غیرِ چند یتیمی که «شیر» آوردند از اهلِ کوفه به جز کینه انتظار نداشت شبیه فاطمه در لحظه‌هایِ پایانی نگاهِ کامل و لبخندِ آشکار نداشت شبانه رفت و عجب تازه شد غمِ مادر کسی شبیه حسن حالِ إنکسار نداشت! ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e