از پنجره گذشت، فقط یک نسیم بود طراح خوب حادثه‌هایی عظیم بود دریا میان سینهٔ او جزر و مد نداشت آرامشی که در حرکاتش مقیم بود او ساده بود، خانهٔ او خانه‌ای گِلی... و فرش تخت سلطنتش یک گلیم بود پرواز ذکر از دو لبش طرح دیگری‌ست معمار پَر کشیدن هر «یا کریم» بود دستش پر از نوازش دستان یک پدر در دست کودکانهٔ طفل یتیم بود ماه از نگاه روشن او نور می‌گرفت خورشید طرح سادهٔ او از قدیم بود ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e