ميان غُربت و غم بي برادرم كردند كنارت ای گل پرپر، چه پرپرم كردند به جای آن كه رسد مرهمی به زخم دلم چقـدر هلهله بر ديده‌ی ترم كردند كجاست دست علم‌گير تو علمدارم چه با امير و سپه‌دار لشکرم كردند پس از شهادت اكبر، كنار پيكر تو اسير پنجه‌ی درد مكررّم كردند ز بار داغ گرانت شكسته شد كمرم به جسم پرپر تو چون برابرم كردند نديده بود كسي اين چنين شكسته مرا كنون نظر به دل درد پرورم كردند همين كه چشم به چشم تو دوختم، ديدم ميان موجه‌ی غم‌ها شناورم كردند حضور فاطمه در علقمه گواهی داد كه خون به جان و دل پاک مادرم كردند نوشت كلک «وفایی» كه با شهادت تو شبيـه آينه‌های مكدّرم كـردند ‏ ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e