#حضرت_زینب_س_اربعین
ای آرزوی خفته به خون ای برادرم
این قبر، قبر توست که باشد برابرم؟
گل چیدهام ز اشک، که ریزم به تربتت
ای خفته زیر خاک، که خاکِ تو برسرم
ازبس که نیزه خورده تنت پیشِ چشمِ من
آید هنوز خونِ دل از دیدهی ترم
چل روز در فراق، به سر بُردهام، ولی
هرگز گمان نبود که طاقت بیاورم
گلهای باغِ سبز تو نیلوفری شدند
منهم چو غنچههای کبود تو پرپرم
ای مَحرم همیشهی زینب، بدان هنوز
از ضرب تازیانه کبود است پیکرم
درماندهام چگونه بگویم جواب او_
پُرسد اگر رباب که: کو قبر اصغرم؟
داغ رقیهی تو مرا پیر کرده است
از خواهرت مپُرس کجا رفته دخترم
من از مدینه با تو رسیدم به کربلا
بی تو چگونه عازم کوی پیمبرم؟!
آتش گرفته است «وفایی» از این سخن!
وقتی رسم مدینه، چه گویم به مادرم؟!
✍
#سیدهاشم_وفایی
📝
#اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e