حیدر به بستر خود، حالی غریب دارد دختر کنار بابا، «امن یُجیب» دارد خون، کرده ارغوانی، گل‌چهرۀ علی را زینب نگاه بر این، «شیب الخضیب» دارد اشک حسن چکیده، از چشم خون‌فشانش حسین در دل خود، غمی عجیب دارد آوای واعلیا، پُر کرده آسمان را هر کودک یتیمی، در دل لهیب دارد پیداست که دوایی، غیر از شهادتش نیست وقتی نگاهِ حسرت، بر او طبیب دارد گرفته محسنش را، بر روی دستْ زهرا حبیبه شوق وصلِ، روی حبیب دارد دنیا نداشت پاسِ، این رحمت خدا را بعد از علی جهانی، "حسرت" نصیب دارد از غربت علی و، از دعوت حسینش پیداست کوفه نسلی، مردم‌فریب دارد ای کاش بر «وفایی»، گویند عندلیب‌اش گرچه به باغ وصفش، بس عندلیب دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e