از على بانگ اذان امشب به گوش ما نیامد مسجد کوفه پُر از جمعیت و مولا نیامد نخل‌هاى کوفه می‌گریند و مى‌گویند با هم آنکه بود از اشک چشمش آبیار ما نیامد پیر نابیناى مسکینى چنین مى‌گفت امشب اى خدا! یار من مسکین نابینا نیامد کودکی با کودکی می‌گفت من بی شام خفتم آنکه بر ما شام می‌آورد آمد یا نیامد؟ دامن مادر گرفته گوشه‌ى ویرانه طفلى گوید: اى مادر بگو امشب چرا بابا نیامد نام مولا گشته میثم! شمع جمع دردمندان گرچه شب بگذشت و آن ماهِ جهان آرا نیامد رفته امشب جانب عُقبا که زهرا را ببیند زین سبب آن شهریار کشور جان‌ها نیامد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e