کجا به بنده‌ی شرمنده حرف غم بزنی کریم هستی و باید دم از کرم بزنی گشوده‌ای درِ رحمت، مرا صدا زده‌ای که جُرم و معصیتم را خودت قلم بزنی اسیر نَفْسم و می‌خواهم از تو با یادت، بساط نفس و هوای مرا بهم بزنی تو قادری که ز نورت، به سینه‌ام نقشی به روشنایی و رنگ سپیده‌دم بزنی «قدم گذار و فرودآ که خانه خانه‌ی توست» هنوز منتظرم در دلم قدم بزنی حصار امن تو ره را به دیگران بندد به روی بام دلِ ما، اگر علم بزنی اگرکه پاک کنی از گنه «وفایی» را شب تولد او را خدا رقم بزنی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e