ماه خوب عاشقی دارد به پایان می‌رسد لحظه‌ی تودیع مهماندار و مهمان می‌رسد آسمان چشم‌های عاشقان ابری شده مثل این سی شب، دوباره بوی باران می‌رسد پشت پایش از دو چشمم رودی از خون می‌رود از هراس دوری‌اش دارد به لب جان می‌رسد گوئیا دیروز بود این سفره را انداختند طرفة العینی گذشت و وقت هجران می‌رسد با مجیر و با ابوحمزه چه حالی داشتیم زود دارد افتتاح ما به پایان می‌رسد بی سر و پا آمدم، حالا سراپا ثروتم آری آری بر فقیران لطف سلطان می‌رسد مثل من بی آبرویی را به کویش راه داد این فقط از خُلق نیکوی کریمان می‌رسد آنقَدَر بخشید از خیل گناه آلوده‌گان تا که آوای فغان از بند شیطان می‌رسد تا به قدر ذره‌ای مژگان من نمناک شد دیدم از دریای رحمت، موج غفران می‌رسد تا که گفتم "بالحسین العفو"، دستم را گرفت لطف او بر ما پس از ذکر "حسین جان" می‌رسد هرشب اینجا پا به پای ما، خدا هم روضه خواند ناله‌ی واویلتا از عرش رحمان می‌رسد :: در میان نهری از خون، جان زینب بی سلاح چکمه پوشی سنگ دل با تیغ برّان می‌رسد عطر سیب پیکرش گودال را پُر کرد و بعد بویی از پیراهن یوسف به کنعان می‌رسد :: وعده‌ی ما اربعین، پای پیاده از نجف کربلا! آغوش خود بگشا! که مهمان می‌رسد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e