#روایتنویسی_اربعین
🏴اربعین پدر دختری
🖌س.غلامرضاپور
صبح بچهها و خالهها رفتند پای درخت انجیر. از اواخر تیر که انجیرها میرسند برای صبحانه نان و انجیر تازه میچسبد.
بعد از صبحانه بساط بازی امروز را هم برای بچه ها فراهم کردیم.
موکت دم در هال کثیف شده بود. توی حیاط پهنش کردم. یکی یکدانه تور دادم دست بچه ها و روی موکت که حالا دیگر کاملا خیس شده بود، قدری شوینده ریختم .
🔗
اینجا بخوانید
🏴میزبانی فرشتگان
🖌زهرا مهرجویی
از اربعین و نوع میزبانی عراقیها زياد شنیده و دیدهایم؛ از کرامت بی حد و حساب، از میهماننوازی و بذل تمامی داشتههایشان برای زائرین حسینی؛ اما اینبار میخواهم از گونهای متفاوت از میزبانی بنویسم، میزبانی فرشتگان! امسال با کاروانی کوچکی عازم سفر زیارتی شدیم؛ برای پیادهروی مسیری متفاوت از سالهای قبل انتخاب کردهایم، از مرقد بی بی شریفه خاتون و از مسیر حله راهی کربلا شدیم
🔗
اینجا بخوانید
🏴اربعین پدر دختری
س.غلامرضا پور
دوباره رفت سراغ کشو
ایندفعه جوراب شلواری و پیراهن مشکی و روسریاش را درآورد.
نشست یک گوشه جوراب شلواریاش را به زحمت پوشید.
پیراهن و روسریاش را گرفت و امد پیش من که مامان بیا لباسامو بپوش بریم دنبال بابا و آجیا.
گاهی میمانی مقابل بچه ها چطور عمل کنی!؟
🔗
اینجا بخوانید
#همنویسی_اربعین
#همنویسان
@hamnevisan
@HOWZAVIAN