📣
فغانستان سرزمین اذان
افغانستان و کابل همان فغانستانی است که از شرق تا غرب جهان اسلام امتداد دارد. ما غریب روزگار فریب شدهایم. عزاخانهی مظلوم باز است و سلاخخانهی ظالم بازتر. فریادهای قربانی به جایی نمیرسد و عربدههای قاتل ملودی دلنشین جهان رسانه شده است. دخترک روزهدار افغان با خون گلوی خود روزه میگشاید و کودک بیپناه سوری با آب دریا لب تر میکند. کسی فغان بر نمیآورد جز خودمان. کسی در این غمها و ماتمها شریک نیست؛ جز ما عادتیافتگان به رنگ و بوی خون و قبرهای زیر یک متر، از یمن تا لیبی و دمشق و کابل و کراچی. مایی که سالهاست در مزبلهی شیطان اکبر و اصغر دنبال انجاس جاهلیت مدرن میگردیم. وای بر ما! به کجا میرویم؟ به کجا رفتهایم؟ مردان میدان را کشته میخواهیم و در جهان دیپلماسی ریپ میزنیم. غیرت را سر میبریم و ترس را جرئت میبخشیم. برای آسایش این گیتی فقط با دشمن مدارا میکنیم؛ ولی با دوستان نامروتیم. مرگ بر خشکمغزی و جهالت و تعصب. مرگ بر بردگان مطیع نظم ناموزون جهان سلطه. ای سرزمین پهناور شعرهای سوگوار! ای جهان بیسلام اسلام! ای خاک نفتخیز برادرکش! چرک کف دست یانکیها چه تعفنی روی دستت گذاشته که مولود اسلام باید روزهی خونین بگیرد و رگ کسی نجنبد؟ کمی آن طرفتر اما شکم موالید کفر و فجور اگر ذرهای قار و قور کند دنیا ماتمسرا میشود. ای خاک اذان خیز! برخیز! چرا به خواب رفتهای و فریضهی بیداری را به دست قضا سپردهای؟ موریانهها تا کی باید ریشه و تنهات را بجوند ای درخت اصلها ثابت و فرعها فی السماء؟ کجاست اقبال که از لاهور برخیزد و باز هم برای ما از خواب گرانمان بگوید؟ خواب و خلسهای که از زخم بستر هم گذشته و به چرک و کرم و تعفن رسیده است. بخوان برای ما آن شعر بیدارگرانهی شفابخش را ای اقبال سرزمینهای اشغال شدهی اسلامی! بسرای و بگو: ای غنچهی خوابیده چو نرگس نگران خیز، کاشانهی ما رفت به تاراج غمان خیز... خاور همه مانند غبار سر راهی است، یک نالهی خاموش و اثر باختهی راهی است، هر ذرهی این خاک گره خورده نگاهی است، از هند و سمرقند و عراق و همدان خیز.... فریاد از افرنگ و دلاویزی افرنگ، فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ، عالم همه ویرانه ز چنگیزی افرنگ، معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز. و کجایی تو ای اقبال بلند دین خدا! ای مهدی امتها! بیا و قبله را دوباره بشوی از پلیدی نفاق و از ادناس و انجاس رقص شمشیر و شراب خائنالحرمین. ما منتظر تنها مرد میدان آرزوهای به خاک رفتهی انبیا و اولیاییم. اگرچه خونبار است روزگار ما. اگرچه بر منبر رسول رحمت و عزت و کرامت بوزینهها سوارند و امت او قربانی هوس و ضعف و ذلت فرمانروایان، باز هم امید در ما نمرده است. امیدی که از طلوع فجر انقلاب ۵۷ خمینی جانی تازه گرفت و تا تابش عالمتاب انقلاب جهانی منجی موعود امتداد خواهد داشت.
✍ سعید احمدی، عضو تحریریهی مدادالفضلاء
#کابل #افغانستان
#داعش #تروریست
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN