🔵 دکتر سروش، وحی، شعر ✍️ سیدعبدالله هاشمی 🔸آنچه درباره دیدگاه سروش می‌توان گفت نوازش حس زیبایی دوستی انسان، با سرانگشت خیال وبه طرب انداختن فکر، با رقصاندن کلمات وبه دنبال آن غلطیدن اندیشه، در شوره زار شعر است. کلام سروش همه شاخصه‌های یک سروده خیال انگیز را دارد و از آنچه یک نظریه علمی باید داشته باشد، تهی است. 🔹سخن پیرامون حقیقت وحی وارائه تحلیل هستی شناسانه از آن،بعنوان ملکوتی ترین حادثه عالم ملک، از سوی دم خوران با شعر وغزل، بدون این که دلیل و برهانی یا شاهد مقبولی ارائه شود ، مسموم ساختن چشمه اندیشه است. 🔸اگر وحی تجربه باشد، به باور ایشان و دیگر اندیشمندان، هرآینه شخصی است. جناب دکترسروش با کدام پای، کوچه‌های تاریخ را پیموده وشاهد لحظات وحیانی و تجربه های معنوی، پیامبر شده است و دریافته است که در این حقیقت بزرگ فرشته ای درکار نبوده است؟یا وحی تابع او بوده است نه او تابع وحی.آیا جز با پای خیال می توان این همه راه را پیمود؟ او که تجربه هریک ازعارفان را نوعی منحصردر فرد خویش می‌داند، چگونه می‌تواند با قامت کوتاه اندیشه بشری، به سرای رفیع خلوتکده الهی با پیامبر سرک بکشد و آن را جزم انگارانه تفسیر کند؟ 🔻سروش شاعری است با دو شاخصه: نخست این که موزون سخن می‌گوید اما خارج از چارچوب نظم؛ دیگر این که سخت‌ترین ساحت‌های معرفت بشری را برای سرودن، انتخاب می‌کند. @HOWZAVIAN