️♥️ برای مادران شهید
✍️ مهتا صانعی
رنج شبهای تیره را تنها، قلبِ صبح سپید میداند
سوزِ سرمای هر زمستان را سفره ی روز عید میداند
.
خبرم آمدهست از جبهه، پیکرم آمده ست از جبهه!
مادرم... مادرم همیشه مرا یک جوان رشید میداند!
گمشدن در دل سیاهی را؛ شبِ تنهای بیپناهی را
همه را دارد و به خاطر من درد را ناپدید میداند
پشت تابوتهاست مادرِ من...باید این صحنه را نگاه کند:
بعدِ هجران! وصال را هرکس اتفاقی بعید میداند!
دوریِ من غم است شادی نیست، بارش چشمِ او ارادی نیست
با تمام غمی که در دلشاست خویش را رو سپید میداند!
پَرکشیدم به خوابش آهسته تا بگویم که دوستش دارم
سخنم را نگفته میخواند، حرفِ دل را ندید میداند
کیست او مریم است یا حوا؟ حضرت زینباست یا زهرا؟
از من این تکه استخوان را نیز، باز هم یک نوید میداند!
دلِ من تا ابد گرفتارش، آمدم باز هم به دیدارش
حضرتِ مادر است و خوشبختم که مرا هم مُرید میداند
فصل آغوش او دوباره کجاست؟ آه... تقویم های پاره کجاست؟؟؟
روزهایِ نبودنم را او بهتر از سررسید میداند!
سال ها زحمت و ریاضت را، طاقت و صبر و استقامت را
معنی انتظار و حسرت را، مادر یک شهید میداند...
#شاعران_حوزوی
#شبکه_نویسندگان_حوزوی
@shaeranehowzavi
@HOWZAVIAN