📌 حرص و طمع پیرمرد
✍ در تاریخ نقل شده در سال ۱۷۰ ق، که
#هارون_الرشید خلیفه بود، دوست داشت بدون واسطه سخنی را از
#پیامبر صلی الله علیه و آله به وسیله شخصی بشنود.
🔰اطرافیان او هرچه تفحص کردند، کسی را جز یک پیرمرد لاغر و ضعیف نیافتند که قوای جسمی و طبیعی خود را در اثر کهولت و پیری از دست داده و از حال رفته و فتور و ضعف او را گرفته بود. وی را در زنبیلی گذاردند و با نهایت مراقبت و احتیاط به دربار خلیفه بودند.
👤هارون بسیار مسرور شد که به آرزوی خود رسیده است و به پیرمرد گفت: ای پیرمرد، تو خودت پیامبر را دیده ای؟
🔹گفت: وقتی کودکی بودم، پدرم دست مرا گرفت و به خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله برد و من بعد از آن دیگر خدمت آن حضرت نرسیدم، تا رحلت فرمود.
🔹هارون گفت: بگو ببینم در آن روز از رسول خدا سخنی شنیدی یا نه؟
🔰گفت: بلی، آن روز از حضرت شنیدم که می فرمود: «یشیب ابن آدم و یشبّ فیه خصلتان: الحرص و طول الامل؛ فرزند آدم در حالی که به تدریج پیر می شود، دو صفت در او جوان می شود: یکی حرص و دیگری آرزوی طولانی».
🔰هارون دستور داد یک کیسه زر به او دادند. همین که پیرمرد را از صحن دربار بیرون بردند، ناله ضعیف خود را بلند کرد که مرا نزد هارون برگردانید، با او سخنی دارم. گفتند نمی شود. گفت کار لازمی دارم. وی را دوباره به دربار برگرداندند.
🔹هارون گفت: چه خبر است؟
🔰پیرمرد گفت: حضرت سلطان بفرمایید این عطایی که امروز به من داشتید، فقط برای امسال است یا هرساله عنایت خواهید کرد؟
🔰هارون الرشید صدای خنده اش بلند شد و از روی تعجب گفت: صدق رسول الله یشیب ابن آدم و یشبّ فیه خصلتان: الحرص و طول الامل. این پیرمرد رمق ندارد و گمان نمی رود تا دربار زنده بماند، حالا می گوید آیا این عطا اختصاص به این سال دارد. حرص ازدیاد مال و آرزوی طولانی، حتی پیرمرد را به جایی می رساند که باز هم برای خود عمری پیش بینی می کند و در صدد اخذ اعطای دیگر است.
📚
#بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۲.
🆔
@islam_history