مه‌شکن🇵🇸
صبح امروز؛ لحظاتی از حضور رهبر انقلاب بر مزار شهید مدافع امنیت آرمان علی‌وردی. ۱۴۰۱/۱۱/۱۱ #آرمان_عز
🌱بسم‌الله الرحمن الرحیم🌱 امروز روز قشنگی ست؛ قشنگ‌تر از همه روزهایی که اینجا ساکن شده‌ام. از صبح همه‌مان بی‌قراریم. دائم داخل جاده سرک می‌کشیم. ساعتِ زمینی‌ها را از یکدیگر می‌پرسیم. دور سنگ‌ها می‌چرخیم. تمیزشان می‌کنیم. سجاد می‌خندد و می‌گوید: معلومه اولین بارته ها! خیلی ذوق داری. -آره آخه اولین باره قراره ببینمشون. روی پاهایم بند نمی‌شوم. روی پنجه‌هایم بلند می‌شوم و ورودی مرقد را می‌بینم: پس چرا نیومدن؟ محسن قوطاسلو می‌زند سر شانه‌ام: نترس بابا! الان میان! دستانم را به هم می‌مالم و می‌گویم: وای باورم نمی‌شه. آخه من کجا، آقا کجا... فکرشو نمی‌کردم یه همچین روزی برسه... بالاخره از دور می‌بینمشان؛ یک تکه نور میان جمعی از همراهان و خبرنگاران. باوقار و باشکوه‌تر از آنچه فکر می‌کردم. شهدا ایستاده‌اند کنار مزارهایشان و سلام می‌دهند. هیچ‌کس حواسش به خودش نیست. و من... محو نگاه به آقا، بی‌حرکت و با بغض شیرینی در گلو، سر جای خودم ایستاده‌ام تا آقا می‌رسند به من؛ دقیقا پایین سنگ مزارم می‌ایستند. می‌گویم: سلام... سلام آقای عزیزم... -سلام آرمان عزیز! این را در نگاه آقا می‌خوانم. آقا زیر لب، مشغول خواندن فاتحه می‌شوند. و دیگر نمی‌دانم چه بگویم. حرف زیاد است و کلمه کم. به نگاه اکتفا می‌کنم. نگاه می‌کنم. نگاه می‌کنم و نگاه می‌کنم... ✨وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ ۚ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.✨ (سوره مبارکه یونس، آیه ۱۰) ✍🏻 فاطمه شکیبا http://eitaa.com/istadegi