📚 کتاب 📓 ✍️نویسنده: اسمش واقعا وسوسه کننده بود؛ کلمه‌ای با رنگ و بوی ممنوعه: ارتداد! ارتداد از چه؟ برای چه؟ به سمت چه؟ وقتی شروعش کردم نتوانستم زمین بگذارمش! باید می‌فهمیدم سال هفتاد و چهار، چرا شخصیت داستان هنوز از ساواک می‌ترسد؛ یا چرا سال هفتاد و چهار در خیابان‌ها جشن تولد اشرف پهلوی برگزار می‌شود؟ باید می‌فهمیدم چرا شخصیت داستان که مبارز و انقلابی ست، از بیست و دوی بهمن به بدی یاد می‌کند؟ فکر می‌کردم یک کتاب معمولی ست درباره انقلاب... پخش اعلامیه و دیوارنویسی و تظاهرات و دستگیری و عاشقانه‌ای که میان این هیاهو اتفاق می‌افتد. فکر می‌کردم نویسنده می‌خواهد درباره روزهای آخر دهه فجر بنویسد و نبرد مردم با ته‌مانده‌های پهلوی و اتفاقاتی که خیلی از ما – نسل امروز – جزئیاتش را نمی‌دانیم. اما آنچه نویسنده درباره بیست و دوی بهمن می‌گفت خیلی دور از انتظار من بود. کم‌کم فهمیدم این کتاب با هرچه درباره انقلاب خوانده‌ام فرق دارد؛ از تاریخ سخن نمی‌گوید، بلکه به سراغ فلسفه تاریخ رفته و از چرخش تاریخ در یک بزنگاه حرف می‌زند. فضای ترس و خفقان، ناامیدی و سرخوردگی و بغض فروخورده مردم در تمام کتاب حاکم بود و حال من را هم بد می‌کرد(که این قدرت قلم نویسنده را می‌رساند). انقدر که بعد از هر بند، سرم را بالا می‌آوردم، نفس می‌کشیدم و به خودم می‌گفتم: نگران نباش، این فقط یه داستانه! ارتداد بحث‌هایی را مطرح می‌کند که واقعا برای من و نسلی که انقلاب و جنگ را ندیده، عالی و لازم است: ماهیت سازمان منافقین، پیامد تنها شدن امام، و مفاهیم نویی چون فحشای سیستماتیک، سرطان صهیونیسم و... نیاز بود از زاویه‌ای نو به این مفاهیم پرداخته شود و ارتداد به خوبی توانست آنچه باید را عمیقا در ذهن جا بیندازد و برای مخاطب ملموس کند؛ هرچند بعضی قسمت‌ها و جملات ممکن است کمی سنگین و پیچیده به نظر برسند و عامه‌پسند نباشند. بحث‌ها و چالش‌های فکری یونس و دریا، یک گفت‌وگوی ساده نیست بلکه یک چالش دشوار و یک دریای خروشان است برای مخاطب، تا باورهایش را یک بار دیگر در معرض بازاندیشی قرار دهد. (راستی انتخاب اسم "یونس" و "دریا" و حتی احمد هم جای تامل دارد... احمد و فلسطین... یونس و دریا و ارتداد... دریا و انقلاب...) ارتداد از یک "اگر" صحبت می‌کند و ادامه داستان را نه بر اساس واقعیت‌های تاریخی، که بر اساس قواعد فلسفی خود می‌چیند. واقعیت این است که هزاران احتمال درباره فردای بیست و یکم بهمن پنجاه و هفت وجود داشت و تنها یکی از این احتمالات، واقعا رخ داد؛ و ما نمی‌توانیم با قطعیت بگوییم اگر تاریخ این‌گونه که هست پیش نمی‌رفت، حتما ارتداد به واقعیت می‌پیوست. فلسفه تاریخ و جامعه‌شناسی، می‌تواند تا حدی آینده را برای ما پیش‌بینی‌پذیر کند؛ اما بسیار دیده‌ایم پیش‌بینی‌هایی را که اشتباه از آب درآمده‌اند. جامعه همیشه مطابق تحلیل‌های علمی و فلسفی عمل نمی‌کند. ارتداد تنها یکی از هزاران اگر را روایت کرده است. شاید هم وحید یامین‌پور در نوشتن ارتداد، از قاعده "تعرف الاشیاء باضدادها" پیروی کرده است. انقلاب چرا لازم بود؟ ارتداد اینطور پاسخ می‌دهد که: اگر انقلاب پیروز نمی‌شد، چنین و چنان... به هر حال، باید اعتراف کنم واقعا به وجد آمدم از نگاه خاص نویسنده و خلاقیتش؛ اما بخاطر فضای وحشتناک داستان، دلم می‌خواست زود تمام شود... زود تمام شود این جو خفقان و ناامیدی و برگردم به ایرانی که انقلاب اسلامی در آن پیروز شده باشد... https://eitaa.com/istadegi