نگاه!
می گفت:
آن روز، هنگامیکه در خیابان به دوستام برخوردم، ناگهان متوجه نگاه پیوسته و ادامهدارش به پیراهنام شدم! با شگفتی از او پرسیدم: «چرا اینقدر به پیراهنام خیره شدهای؟!»
سری تکان داد، لبخندی زد و گفت: «میبینم که این پیراهن، دست از سرِ تو برداشته، امّا تو هنوز دست از سرش برنمیداری! الآن چند سال است که داری آن را میپوشی!»
آهی کشیدم و گفتم: «واقعاً چه دقت نظر و توجه خوبی داری! راست میگویی، امّا باید این را هم بدانی که از قدیم گفتهاند تا کهنه نداشته باشی نو هم نخواهی داشت. مگر استفادهی درست و طولانیمدت از آنچه در اختیار داریم، کار ناشایسته و ناپسندی است؟! وانگهی ای کاش افراد ریزبین و دقیقی مثل تو که اینگونه در زمینهی مسایل مادی تیزبین و دقیق هستند، نسبت به امور معنوی نیز دقّت و حساسیت لازم را از خودشان، نشان میدادند!»
#جواد_نعیمی