شعر طلایی! خوشا شعری –خوشا شعرم- که بیماری ندارد! و اندوهی نمی‌زاید، ولی آبستن شادی است! تمام واژه‌هایش، گوهرین‌گونه درون بستر معنا و زیبایی صدف‌های صفا و مهر را در زیر سر دارند! هماره چشم‌ها و قلب‌ها را، پاس می‌دارد مرا شاداب می‌سازد وامواج امید و عشق و نیکی را از این‌جا، از زمین؛ تا انتهای آسمان‌ها و تا اعماق دریاها به سرشاریّ روح زنده‌گانی، شور و شیدایی همه پر بار از عطر شکیبایی و پیروزی فراز دست‌های شهر زیبای ادب، با عشق به دل‌های صفاجو می‌سپارد تمام آرزوها را طلایی رنگ می سازد و با بارانی از شور و شعور و مهر شکوفا می‌کند جان و دل هر عاشقی را!