صد و چهار سال پیش(1290 خورشیدی)، میرزا علیآقا تبریزی، مشهور به ثقة الاسلام، در کنسولخانۀ روس به دار آویخته شد؛ به جرم مخالفت با حضور قوای اشغالگر روس در آذربایجان. روز اعدام او و هفتتن دیگر از مشروطهخواهان، برابر بود با عاشورای 1330 قمری.
ثقة الاسلام، افزون بر فعالیتهای سیاسی و حمایت بیدریغ از مشروطه، در میان دانشمندان دینی عصر خود نیز جایگاهی بلند داشت. او را از پیشگامان نسخهشناسی و کتابگزاری در ایران میدانند. کتاب مرآة الکتب وی، سرمشق و یکی از مهمترین منابع الذریعهی آقابزرگ تهرانی است.
ثقة الاسلام در عین حمایت از مشروطه، نقدهای فراوانی نیز بر آن داشت. از نامههای او به مستشارالدوله، چنین برمیآید که حساب مشروطه را از برخی مشروطهچیها جدا کرده بود. برخلاف مرحوم شیخ فضل الله نوری که به هیچ روی مشروطه را نمیپذیرفت، او مشروطه را آغازی مناسب برای آزادی و آبادی ایران میدانست و در این راه تا بذل جان کوشید. به گفتۀ کسروی، «ثقة الاسلام تبریزی کسی بود که آبروی ایران و اسلام گشته و چوبۀ دار را خرید، ولی یک امضا به دشمنان و اشغالگران در جهت تأیید این موضوع که مجاهدین آغازگر جنگ بودند، نداد.» (تاریخ هیجدهساله، ص 583)
ماجرای شهادت این روحانی مظلوم، بسیار دلخراش است:
«عصر روز نهم محرم ثقة الاسلام از خانۀ خود بیرون آمد تا به خانۀ دکتر علینقیخان برود. در ورودی کوچه، ودنسکی با یک افسر روسی از درشکه پایین آمد و پس از سلام به ثقة الاسلام گفت: کنسول روس سلام میرساند و میگوید جلسهای در کنسول است. چند نفر دیگر هم هستند. شما هم تشریف بیاورید. ثقة الاسلام خواست با درشکۀ دیگری برود، ولی ودنسکی گفت این درشکه را کنسول برای شما فرستاده است. وی را سوار بر درشکه کردند و به کنسولخانه بردند. آن روز ضیاء العلما و صادق الملک و آقا محمدابراهیم تفقایچی و حسن قدیر و پسران علی سید را هم گرفته بودند... در باغ کنسولخانه، در روز دهم محرم، روسها دستور دادند بر سر آنان ریخته، به کندن لباسهای آنان پرداختند و جز پیراهن و زیرشلواری همه را از تنشان درآوردند. گویا شیخ سلیم ایستادگی مینماید. کریم سرخابی با قمه ضربهای به بازوی او زد و او را زخمی کرد. ثقة الاسلام و برخی آهسته دعا میخواندند. ثقة الاسلام به همگی دلداری میداد و از هراس و غم ایشان میکاست. شیخ سلیم بیتابی میکرد. ثقة الاسلام گفت: این بیتابی بهر چیست؟ ما را چه بهتر از اینکه در چنین روزی به دست دشمنان دین کشته شویم؟» (همان، ص310 تا 311. نیز ر.ک: سخنوران آذربایجان، ص275؛ تاریخ بیداری ایرانیان، ص465.)
در روز اعدام ثقة الاسلام، مشروطهخواهان تبریز، هرچه به مردم التماس کردند که بیایید امروز مقابل کنسولخانۀ روس برای امام حسین(ع) عزاداری کنیم تا روسها بترسند و روحانی فاضل و مجاهد شهر را اعدام نکنند، افاقه نکرد. یکی از مشروطهخواهان نزد سردستۀ مهمترین هیئت قمهزنی تبریز رفت و گفت: روسها بیشتر از 200 تفنگچی در تبریز ندارند. شما چندهزار نفرید. قمه هم داريد. نگذارید امروز این عالم جلیلالقدر را بکشند. سردستۀ قمهزنان گفت: «آقا جان اولارین تفنگی وار، آدامی اولدُرَللَر؛ آنها تفنگ دارند و آدم را میکشند.» (مصطفي دلشاد تهرانی، مدرسۀ حسینی، چاپ پانزدهم، زمستان 1381، ص17)
#امام_حسین علیه السلام
#داستان_علما
#داستان_پندآموز
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
واژه یاب:
#گریه و
#اشک بر امام حسین علیه السلام
#بصیرت
#ترس
#ذلت
#عبرت
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
برداشتها:
1️⃣نمونه ای از عزاداری بدون بصیرت
2️⃣نمونه ای از ترس ذلت بار
3️⃣نمونه ای از عزاداری بدون عبرت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/kashkole_tabligh