ا❁﷽❁ا
#داستانک_مهدوی
📜 یک سال شبزندهداری کرد برای درک شب قدر.
میخواست امام زمان را ببیند تا سرمایه امرار معاش بگیرد.
یک سال گذشت. به او گفتند به مغازه فلان پیازفروش برود.
آقایش را دید نشسته کنار پیازفروش و صحبت میکند.
حرفهایشان را نمیشنید. ناظر بود و نمیتوانست جلو برود.
مولایش که رفت، از مرد پرسید چه وقتها آقا را میبیند؟
گفته بود هر وقت دلش میگیرد ایشان تشریف میآورند و با او صحبت میکنند.
♻️برگرفته از:
📙
#روزنه_هایی_از_عالم_غیب
🖋
#سید_محسن_خرازی
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
http://ketabejamkaran.ir/4328
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran