eitaa logo
کتاب جمکران 📚
10هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
121 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
ا❁﷽❁ا 🟢 آیت الله و ذکر (س) 📖 می‌رسد به چند نفر که پشت درب بسته مانده بودند و کلید نداشتند در را باز کنند. شخصی می‌گوید: نام مادر (ع) را بیاورید، قفل باز می شود. آقای کشمیری می‌فرماید: اسم مادرم (ع) را می‌آورم. اسم را می‌آورد و درب باز می شود. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🟢شفای با توسل به حضرت (ع) 📖حجت‌الإسلام سید اسماعیل سجاد (از روحانیان و بسیار موثوق): من در حدود دوازده‌سالگی بودم که جوشی در سفیدی چشمم ظاهر شد، نزدیک بود به سیاهی چشمم برسد. اگر به سیاهی چشمم می رسید، بینایی‌ام به‌کلی از بین می رفت. دوستان به من گفتند: باید پیش حسین‌خان طبیب بروید. نزد او رفتم و او پس از معاینه نظر داد که باید چشمم جراحی شود. وقتی نتیجه طبابت این شد، تصمیم گرفتم نزد حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) بروم تا از ایشان شفا بگیرم. یقین هم داشتم که آن حضرت مرا شفا خواهند داد. با حالت توجه و توسل و با چشمانی گریان، وارد حرم مطهر شدم و از آن حضرت شفا خواستم. چیزی نگذشت که یقین پیدا کردم حضرت مرا شفا داده‌اند. از حرم مطهر بیرون آمدم و در آینه‌ای نگاه کردم. دیدم اثری از آن جوش در چشمم نیست و به عنایت حضرت به‌کلی محو شده است. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🟢توسّل به امیرالمؤمنین علی(ع) و کسب تکلیف از ایشان 📖: پدرم آیت‌اللَّه العظمی هنگامی‌ که چهار فرزند داشت، از نظر مالی در مضیقه بود، به‌طوری که اجاره منزل که سالی دو دینار عراقی بود، سه سال به تأخیر افتاده بود. تصمیم گرفت به منزل مرحوم میرزا (شاید میرزای شیرازی) برود و نماز و روزه استیجاری بگیرد، رفت و گرفت و سه ماه نماز را هم خواند، اما هر وقت می‌خواست از آن پول استفاده کند دلش حاضر نمی‌شد و بالاخره پول را بدون اینکه مقداری از آن را خرج کند، برگرداند. فرمود: هنگامی‌که از خانه میرزا برمی‌گشتم، به در صحن امیرمؤمنان(ع) رسیدم و خطاب به آن حضرت گفتم: کلاه‌گوشی من هست و بیل هم دارم، اگر مرا نمی‌خواهید، می ‌توانم بروم کار کنم و اگر می‌خواهید، از باب سهم خمس سادات به من بدهید تا فرزندانم را اداره کنم. این را گفتم و به منزل رفتم و مشغول مطالعه شدم، دیدم درِ خانه را می‌زنند و کسی از پشت در صدا می زند: سید محمود، این پول سهم سادات است. پول را گرفتم دیدم ده دینار است! 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🟢توسل به (ع) در مِنا... 📖: به رفته بودم، پایم سوزش پیدا کرد آن را بستم. به و رفتم وقتی می‌خواستم به روم از راه رفتن عاجز بودم و سعی کردم وسیله‌ای فراهم کنم، ولی موفق نشدم. عاقبت با همان پا خود را به مِنا رساندم و یک نفر از بغداد هم همراه من بود. هرچه گشتیم که چادر خودمان را پیدا کنیم نتوانستیم، تا بعداز ظهر می‌گشتیم و در آن هوا خیلی بـی‌حال و مضطرب شدیم. همراه من از ناراحتی و گرما، سر خود را داخل یکی از خیمه‌ها کرد. وقتی به او گفتم: بیا فلان کار را انجام دهیم، دیدم گریه می‌کند و مضطرب و شده است. من رو به قبر مطهّر (ع) کردم و عرض کردم: آقا، مضطرّ شدیم، به ما عنایت فرمایید. همان گاه دیدم کسی بالای سر ما ایستاده و بدون سابقه به ما می‌گوید: چادر خودتان را می خواهید؟ گفتم: آری. گفت: همراه من بیایید. ده قدمی رفتیم ما را به چادرمان رساند، نگاه کردیم دیدیم آن مرد نیست... 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🔆داستان‌هایی واقعی از کرامات ائمه اطهار(ع) به عالمان و زاهدان 📣کتاب به چاپ بیست و دوم رسید. 🖋نویسنده: 👨‍👩‍👧‍👦رده سنی: 📚قالب کتاب : 📖تعداد صفحه : 448 صفحه 📔نوع جلد : شومیز 💰 قیمت پشت جلد: 220.000 تومان 🎁 قیمت‌ با تخفیف ویژه: 198.000 تومان برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/4328 📚 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🟢راهکار مرحوم (ره) برای حاجت‌روایی و شفای بیماری 📖(ره): من دو داشتم که سخت از آن و بودم. اول اینکه هر سال می‌گرفتم به حدّی که از درد فریادم بلند می شد و دوم اینکه دستم در فصل زمستان ورم می‌کرد و می‌شد و ترک برمی‌داشت و از لابه‌لای پوست آن می‌آمد، به طوری که باید تیمّم می‌کردم. من این دو را داشتم اما ، ولی هر دو کسالت به عنایت و فضل (س) و (ع) برطرف شد، به طوری که هم اکنون بحمداللَّه اثری از هیچ‌کدام آن‌ها وجود ندارد. من همان طوری که مرحوم (از منبری‌های معروف ) فرمود: بر اساس روایت «استعینوا فی قضاء الحوائج بکتمانها» خود را کردم و به نیاوردم، ولی (س) و (ع) از روی لطف و عنایتی که به من داشتند و دارند، مرا دادند. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🟢توسل به (عج) در اوج درماندگی و اضطرار 📜فرزندشان در اثر سرما درگذشت. خودش را با تسکین می‌داد اما همسرش بسیار بی‌تابی می‌کرد. روزی به نزدیکی منزل که رسید همسایه‌ها را دید دور خانه‌اش جمع شده‌اند. فهمید همسرش بدحال شده و شده است. تشخیص پزشکان بود. تصمیم گرفت متوسل شود به (عج) اما بابت اعمالش از آقا می‌کشید. به خدا گفت: خدایا هرچه هستم آفریده توام، تو را به ذات مقدّست سوگند که ولیّ خود را مأمور شفای بیمار من قرار بده. شب از نیمه گذشته بود که سروصدایی از حیاط بلند شد. به حیاط آمد و دخترش را خندان دید. از قضیه جویا شده بود. گفتند همسرش ناگهان صدا زده است: بلند شوید و را بدرقه کنید و خودش تا حیاط راه رفته بود... ♻️برگرفته از: 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🟢 بی‌سوادی که را با معجزه و کرامت خدا حفظ کرده بود! 📖حجت‌الإسلام والمسلمین شاهرخی خرم آبادی از که همه قرآن را با اعجاز و کرامت از حفظ بود، نقل کرد که: من از او آیه‌ای را پرسیدم و گفتم: چند تا میم دارد. گفت: یازده عدد. وقتی میم‌های آن آیه را شمردم، دیدم ده میم دارد. گفتم: ده میم دارد. گفت: اشتباه حساب کردی دوباره بشمارید. وقتی دوباره شمردم، دیدم درست می گوید، یازده میم دارد. خیلی مایه تعجب و شگفتی بود که وی می توانست هر سوره را از آخر شروع کند و به اول آن ختم نماید، همچنین وقتی کتاب مغنی را که یکی از کتاب‌های ادبی حوزه است، به او می‌دادم و می‌گفتم: قرآنِ آن را بخوان! آیات قرآنی را تلاوت می‌کرد، با اینکه آیات از غیر آن‌ها مشخص نبود. به وی گفتم: تو که سواد عربی نداری، پس چطور قرآن را تشخیص می‌دهی؟ گفت: . 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🟢عنایت (عج) به بیماری ناعلاج و درمانده 📜یکی از چشمانش عیبی پیدا کرد. پزشک تشخیص غدّه‌ای داد در مغزش که می‌بایست کاسۀ سر برداشته شود. بسیار بی‌تاب شد. بعضی از دوستانش ذکرهایی را گفتند برای برآوردن حوایج. به آن ذکرها مداومت کرد. تا اینکه روزی در عالم خواب قافله‌ای دید که به‌طرف خانه خدا می‌روند و در پیشاپیش آن‌ها امام عصر(عج) سوار بر اسب. وقتی به ایشان رسیدند، پیش خود گفت حالا به من توجه می‌کنند ولی توجه نکردند و گذشتند. شروع کرد به ناله و زاری و اظهار تأثّر از عدم توجه امام. ناگهان دید امام برگشت و انگشت مبارکشان را بر چشم او گذاشت. از خواب بیدار شد. متوجه شد چشمش عیبی ندارد. به پزشکش مراجعه کرد. اثری از غده وجود نداشت. ♻️برگرفته از: 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🟢ماجرای عنایت (عج) به بانویی پاکدامن 📜بانویی بود و . یک‌بار خدمت (عج) مشرف شده بود؛ در . طواف کرده بود با حضرت(عج) بی‌دغدغه از برخورد با نامحرمان. این بار مبتلا شده بود به . آزمایش‌های زیادی داد. به دکترهای متعددی مراجعه نمود. مؤثر واقع نشد. از همه‌جا که برید متوسل شد به (عج). گفته بود: آقا! من توفیق پیدا کردم در کنار شما کنم، حال چگونه حاضر می‌شوید این اندازه به دکترهای نامحرم مراجعه کنم. دستی روبه‌روی صورتش قرار گرفت. به او گفته شد: خوب شدی. گرفته بود و دیگر اثری از بیماری نبود. ♻️برگرفته از: 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🔺تورق / دعای شما به ما رسید! ادامه را اینجا mehrnews.com/x3554k بخوانید. 📙 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/4328/ 📡 🔊 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran