eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.9هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
121 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
ا❁﷽❁ا 🗓22 ربیع الثانی؛‌ 🏴درگذشت حضرت ، فرزند علیه‌السلام🏴 🔹ابو احمد موسی مبرقع، فرزند امام جوادع لیه السلام دو سال بعد از میلاد علیه السلام در مدینه متولد شد. 🔸او تحت تربیت پدر بزرگوار خویش پرورش یافت و به کمالات علمی و معنوی والایی رسید؛ تا جایی که امام جواد علیه السلام در وصیتنامه خویش تولیت صدقات و موقوفات را به ایشان واگذار کرد و با این عمل اعتماد خویش به موسی مبرقع و مراتب عدالت و تقوای آن بزرگوار را بر همگان آشکار ساخت. 🔹موسی مبرقع علیه السلام در سال 256 ه.ق به قم آمد و بین مردم محبوبیت خاصی پیدا کردند. محبوبیت ایشان در میان مردم قم سه وجه داشت: ♦️اول: آنکه ایشان معصوم زاده بودند. ♦️دوم: اینکه آن بزرگوار چشمه‌ای از علوم کوثر فاطمی بود که تفسیر قرآن و احادیث را مستقیم از امام معصوم به عنوان معدن علم الهی نقل می‌کرد. ♦️سوم: آنکه ایشان همچون حضرت یوسف رخساره زیبا و جذابی داشتند که به هنگام عبورشان مردم دست از کسب و تجارت برداشته، به تماشای ایشان می‌ایستادند. به همین دلیل ایشان نقاب و برقع به چهره مبارک می‌انداختند و از این جهت به «مبرقع» معروف گشتند. 🔸از توفیقات جناب موسی مبرقع و خواهر بزرگوارش زینب، در ایام اقامتشان در قم، ساختن گنبد و بارگاه برای کریمه اهل بیت، علیهاالسلام، بوده است. 📗📗📗📗📗 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
شهدا ها هستند ... در این روزها در بسیاری از شهرها تشییع شهدا انجام می‌شه. در قم هم فردا (سه‌شنبه) پیکرهای مطهر شش تازه تفحص شده دوران از مسجد به سمت حرم مطهر تشییع می‌شن. @ketabejamkaran
🗓بمناسبت 🌷 📖پروین در روستای سرسبز در سال 1334به دنیا آمد؛ پدرش بود. با اینکه از نیروهای نظامی به‌شمار می‌آمد اما اثری از خلق و خوی دیگر نظامیان وابسته به رژیم را نداشت. پروین بعد از گذراندن دوره دبیرستان در آزمون دانشگاه شرکت کرد و در قبول شد. او با توجه به موقعیت شغلی پدرش و اینکه دانشجوی ممتازی بود می‌توانست برای ادامه تحصیل به یا برود اما ترجیح داد در کشورش بماند و به مردمش خدمت کند. پروین بعد از پایان دوره تخصص جراحی برای گذراندن دوره رزیدنتی به رفت و در آنجا ساکن شد. او عاشق قم بود. عاشق (س) و ارادت خاصه به (عج) و . قبل از اینکه به بیمارستان برود و عمل انجام دهد خود را به حرم می‌رساند، سلامی می‌داد و برای کار روزانه آماده می‌شد. هر زمان هم که فرصت پیش می‌آمد به می‌رفت. همیشه می‌گفت: همه خبرهای عالم اینجاست! 📕 کتاب ماجرای زندگی است که رکورددار مجروحین در بیمارستان‌های قم در زمان بود. او هیچگاه حرف از نمی‎زند و ادعایی ندارد، اما به گونه‌ای زندگی می‌کند که مدال شهادت را از آن خود می‌کند. زندگی این بانوی شهیده الگویی است برای و سرزمین کهن ایران. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/123988 ✅کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ا❁﷽❁ا 🗓23 ربیع الاول: سالروز ورود (س) به قم هم فرش نشین هستی و هم عرش مقامی هم عمه و هم خواهر و هم دخت امامی 💚 (ع) فرمود: «مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّةُ»؛ «کسی که (س) را زیارت کند، در حالی که حق او را بشناسد، برای او است.» 📚 بحارالانوار، ج 102، ص 266. 💠یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی‏ لِی فِی الْجَنَّةِ‏... ✅کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓10 ربیع الثانی: (س) 📚🍉 📖 چشم دوخت به قاب روی دیوار. عکس دو نفره‌ای که در حرم خانم گرفته بودند و با ذوق خاصی گفت: «من اگه وزیر بشم، وزارتخونه رو توی حرم (س) می‌ز‌نم. اگر هم نذارن، درمانگاه حرم حضرت معصومه(س) رو وزارتخونه می‌کنم.» او قم را دوست نداشت، عاشقش بود. هر هفته از تهران به آنجا می‌آمد تا به بهانه عمل جراحی، اول خودش را برساند به حرم و بعد هم هر زمان که بتواند به برود؛ هر چند، وقتِ دل‌خواهش هیچوقت نصیبش نمی‌شد و تنها به یک سلام از راه دور اکتفا می‌کرد. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/123988 ✅کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🔻ماجرای عنايت (س) به ✅ يکي از مردان صالح براي من نقل کرد که چند سال پيش در (س) نشسته بودم، زائر غريبی از پيرمردی که در حرم شرفياب بود، در مورد عظمت و جلالت قدر حضرت معصومه(س) سؤال کرد، آن پيرمرد گفت: من در جوانی بنّا بودم به مي رفتم، يک روز ديدم ديوارهای مسجد خيلی سياه شده، به دوستان سفيدکار خود گفتم: بياييد همّت کنيد را سفيد کنيم، گفتند: مانعی نيست. هنگامي که به شهر آمديم سراغ گچ فروشی رفتيم و داستان را گفتيم، او حاضر شد که گچ بدهد، درآنجا الاغ داری بود آنن هم پذيرفت که گچ ها را تا حمل کند، روز بعد که به سراغ گچ فروش رفتيم از تقديم گچ امتناع کرد و مالدار هم از حمل آن امتناع نمود! از آنجا دست شستيم و به حرم مطهّر حضرت معصومه(س) مشرّف شديم و حال خود را به خدمت بی بی عرض کرديم. بعد از دعا و زيارت در کنار نشسته بودم لحظه ای به خواب رفتم و در عالم رؤيا ديدم بانوی بزرگواری از ضريح مقدّس بيرون آمد و به من فرمود: " برو در منزل فلان بنّا، دربزن، چون بيرون آمد دستش را بگير و مچ دستش را فشار بده ". عرض کردم: بی بی گچ نداريم، فرمود: " دم در ، دکّان گچ پزی هست و گچ دارد، ولی يادتان باشد که حجره آن دو سيد را نيز سفيد کنيد" ! در خانه ِآن شخص رفتم و در کوبيدم، صاحب منزل که خود بنّا بود بيرون آمد، بعد از سلام دستش را گرفتم و مچ دستش را فشار دادم، گفت: صبر کن ماله و تيشه ام را بياورم. معلوم شد که به او نيز دستور رسيده بود و فشار مچ به عنوان نشانی بيان شده بود. رفقا را نيز برداشتيم و به مسجد مقدّس جمکران رفتيم، ديدم دمِ درِ بزرگ مسجد دکّان گچ پزی متروکه ای هست ولی مقداری گچ هست. خواستم به دهِ بروم و الاغی پيدا کنم، ديدم مال ِبی صاحبی می آيد و بيل به بغلش بسته شده است. با همان مال گچ ها را بردم و رفقا مشغول سفيد کردن شدند. به سوی راه افتادم که غذايی تهيه کنم، مرد کامل سِنّی را ديدم، پرسيد: کجا مي رويد؟ داستان را گفتم، گفت: شما مشغول کارتان باشيد من غذا می آورم، خواستم پول بدهم، گفت: مهّم نيست حساب می کنيم. سه چهار روز که کار سفيدکاری طول کشيد آن مرد مرّتباً غذا می آورد و ما مسجد را سفيد می کرديم و حجره آن دو را نيز سفيد کرديم. وقتي از سفيدکاری فارغ شديم، رفتم که پول غذاها را بدهم، آن مرد را پيدا نکردم، و کسی از چنين شخصی نام و نشانی نداد. معلوم شد همه اش از (س) بود، که براي گچ و حمل آن، و غذاها چيزي پرداخت نکرديم... 📚 کتاب (س) - ص85، علی اکبر مهدی پور ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🟢سفارش (ع) به (س) برای 📖مرحوم حاج شیخ حسنعلی تهرانی (از اوتاد و بزرگان و شاگردان ): در تحصیل می‌کردم، برادرم ماهانه مبلغی برای مخارج زندگی می‌فرستاد تا از تحصیل فارغ شدم و به آمدم. برادرم فوت کرد و او را به بردند، اما من دسترسی نداشتم بر سر قبر او بروم و به عوض آن به زیارت حضرت رضا؟ع؟ رفتم و از آن بزرگوار تقاضا کردم لطف کنند به قم بروند و به خواهرشان سفارش برادرم را بنمایند. پس از این جریان، یکی از اصحاب مرحوم حاج شیخ حسنعلی که از این موضوع اطلاعی نداشت، خواب می‌بیند که در به قم مشرّف شده و به (س) رفته است، خدام حرم مردم را کنار می‌زنند و می‌گویند: حضرت رضا(ع) به قم تشریف آورده‌اند و می‌خواهند سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی را به خواهرشان حضرت معصومه(س) بنمایند. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
🔺تازه‌ترین اثر ؛ منتشر شد. به گزارش خبرنگار () در کتاب ده‌ها تن از بانوان نمونه و برتر عالم شیعه معرفی شده‌اند؛ بانوانی مانند و دخترامام جواد (ع) بانو و (س) و کنیزانی مانند ، ، و و دیگرانی که در سایه تعامل با (ع) و حمایت و هدایت آن سرچشمه‌های نور بالیده‌اند. ادامه را اینجا ibna.ir/x6h5q بخوانید. 📙 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/140914 📡 🔊 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
🟢راهکار مرحوم (ره) برای حاجت‌روایی و شفای بیماری 📖(ره): من دو داشتم که سخت از آن و بودم. اول اینکه هر سال می‌گرفتم به حدّی که از درد فریادم بلند می شد و دوم اینکه دستم در فصل زمستان ورم می‌کرد و می‌شد و ترک برمی‌داشت و از لابه‌لای پوست آن می‌آمد، به طوری که باید تیمّم می‌کردم. من این دو را داشتم اما ، ولی هر دو کسالت به عنایت و فضل (س) و (ع) برطرف شد، به طوری که هم اکنون بحمداللَّه اثری از هیچ‌کدام آن‌ها وجود ندارد. من همان طوری که مرحوم (از منبری‌های معروف ) فرمود: بر اساس روایت «استعینوا فی قضاء الحوائج بکتمانها» خود را کردم و به نیاوردم، ولی (س) و (ع) از روی لطف و عنایتی که به من داشتند و دارند، مرا دادند. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabejamkaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امسال توی قم با همه سال‌ها فرق داشت چون عزیزمون هم کنارمون بود اونم توی صحن (س) 😭💔 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
🟢ماجرای عجیب و میزبانی از 📖هرگاه فتحعلی شاه به قصد زیارت )s( به قم مشرف می‌‎شد، در ابتدا به محضر مرحوم میرزای قمی شرفیاب می‌شد. در یکی از مسافرت‎‌های شاه به قم، هنگامی‌که به محضر مرحوم میرزا شرفیاب شد، آقازاده مرحوم میرزا برای پذیرایی از شاه از اندرون منزل مقداری کشمش در ظرفی نهاد و نزد ایشان ‎گذاشت. شاه وقتی چشمش به فرزند مرحوم میرزا می‎افتد فریفته و و ایشان می‌‎شود. کاملاً در دل شاه جای باز می‌‎کند. پس از تعارفات معمولی، شاه هنگام خروج به مرحوم میرزا عرض می‌‎نماید که اراده کرده‌ام با استجازه از محضر حضرت‌عالی یکی از دخترهای خود را به‌عنوان کنیزی شما بفرستم؛ کنایه از اینکه آقازاده را به‌عنوان دامادی اختیار نمایم. مرحوم میرزا در جواب می‌فرماید: نظر خود را درباره درخواست شما بعداً به عرض می‌رسانم. در همان شب که مرحوم میرزا برای برمی‌خیزد، پس از ادای نوافل شب دست‎ها را به‌سوی آسمان بلند می‌کند و با تضرّع و زاری به پیشگاه عرضه می‌دارد: خداوندا من هرگز راضی نیستم که رحمم به رحم ظالمی مثل وصل شود. پروردگارا تو هم به این عمل راضی مباش. پس از درخواست مرحوم میرزا در آن شب، زمانی نگذشت که از پشت در اتاق تهجد، میرزا را صدا زدند که آقازاده به دل‌دردی شدید مبتلا شده است، با سرعت طبیبی را نزد فرزند میرزا حاضر کردند. اما قبل از آنکه طبیب برسد فرزند میرزا جان به جان آفرین تسلیم کرد. چند روز بعد فرستاده‌ای از طرف شاه، برای گرفتن پاسخ به محضر مرحوم میرزا مشرف شد. مرحوم میرزا به فرستاده شاه گفت به شاه سلام مرا برسانید و به ایشان بگویید: من دیگر فرزندی ندارم! 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4289 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabejamkaran