eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.6هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2هزار ویدیو
122 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️ روایتی از برای و دفاع هوایی از و (س) در برابر هواپیماهای جنگی رژیم بعث عراق - سال 1365 📣 در تازه ترین اثر انتشارات کتاب جمکران 📙 🖋 ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 📙 🖋 📚کتاب با قلمی داستانی به که ماجرای درگیری هواپیمای شکاری ایرانی با چهار فروند هواپیمای عراقی است، می پردازد. 📖روایتی جذاب از عملیات هوایی برای دفاع از شهر مقدس قم و (س) در دوران دفاع مقدس برای نوجوانان 📘در عملیات کیو1 هنگام بازگشت از عملیات بوسیله مطلع می شود که چهار فروند هواپیمای میراژ ‌F1 عراقی قصد بمباران قم را دارند. خلبان پیروان تغییر مسیر داده و در نزدیکی شهر اراک، با هواپیماهای عراقی پیش از رسیدن به آسمان قم درگیر می شود و یک فروند هواپیمای شکاری عراقی را سرنگون می کند. بقیه هواپیماها هم بمب‌هایی که قرار بود در بمباران شهر قم استفاده کنند را در بیابان‌های اطراف رها کرده و فرار می کنند... برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/135996 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
🔺ماجرای از (س) را در این کتاب بخوانید. کتاب به قلم که به عملیات کیو یک می‌پردازد به همت روانه بازار نشر شد. ادامه را اینجا http://fna.ir/3czicj بخوانید. 📙 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗http://ketabejamkaran.ir/135996 📡 🔊 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🟢سفارش (ع) به (س) برای 📖مرحوم حاج شیخ حسنعلی تهرانی (از اوتاد و بزرگان و شاگردان ): در تحصیل می‌کردم، برادرم ماهانه مبلغی برای مخارج زندگی می‌فرستاد تا از تحصیل فارغ شدم و به آمدم. برادرم فوت کرد و او را به بردند، اما من دسترسی نداشتم بر سر قبر او بروم و به عوض آن به زیارت حضرت رضا؟ع؟ رفتم و از آن بزرگوار تقاضا کردم لطف کنند به قم بروند و به خواهرشان سفارش برادرم را بنمایند. پس از این جریان، یکی از اصحاب مرحوم حاج شیخ حسنعلی که از این موضوع اطلاعی نداشت، خواب می‌بیند که در به قم مشرّف شده و به (س) رفته است، خدام حرم مردم را کنار می‌زنند و می‌گویند: حضرت رضا(ع) به قم تشریف آورده‌اند و می‌خواهند سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی را به خواهرشان حضرت معصومه(س) بنمایند. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 🟢عالمی که در حرم حضرت معصومه(س) جلوی رضاخان ایستاد! 📖پس‌ازآنکه به سلطنت رسید و بی‎‌حجابی زنان را اجباری کرد، خانواده او بی‌حجاب به قصد تفریح و سیاحت به مسافرت کردند و به (س) وارد شدند. در این هنگام، با اعتراض شدید مرحوم حاج شیخ روبه‌رو شدند. آن‌ها از خارج شدند و بلافاصله ماوقع را به رضاخان گزارش کردند. رضاخان خود را به‌سرعت به قم رسانید و حاج شیخ را پس از ضرب‌وشتم به فرستاد و زندانی کرد. سپس به (ع) تبعید کرد و زیر نظر گرفت. مرحوم که یکی از اولیای خدا بود در مدت در خدمت معظم له بود. می‎گفت در این مدت، از معظم له مشاهده کرده بود. چون ارادت و موقعیت ایشان به (عج) می‎دانست، مکرر از ایشان عاجزانه تقاضا می‎کرد راهی برای آن حضرت به حقیر ارائه نمایند . روزی شیخ محمدتقی فرمودند: عباس! امسال به مشرّف می‌شوی و موفق به زیارت حضرت خواهی شد. و جزئیات آن را کامل بیان فرمود. طبق فرمایش معظم‌له همان سال مشهدی عباس به طریقی معجزه‌آسا وسایل تشرفش به عتبات عالیات فراهم گردید. با تمام جزئیاتی که شیخ محمدتقی گفته بود به محضر امام زمان(عج) رسید. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4289 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabejamkaran
✅ این داستان ۲۰۰صفحه‌ای را نوشته است. در ابتدای کار می‌فهمم که نویسنده یک زن است و شخصیت نوجوان داستان هم یک دختر؛ نه اینکه به اصطلاح «درآمدن» یا «درنیامدن» شخصیت اثر، خیلی ارتباط مستقیمی به این مسئله داشته باشد ولی بی‌تأثیر هم نیست. شخصیت «صدیقه» درآمده است و می‌شود هم‌پای او از خانه خاله‌ثریا بیرون آمد، به کوچه‌پس‌کوچه‌های قم رفت، به ضریح (س) چسبید، گلدان‌های پدربزرگ را جابه‌جا کرد، با زینب خندید و ترسید و بازی کرد، از دست مأموران دولتی فرار کرد و به یاد باباعلی و مامان‌صبا افتاد که چه مظلومانه زمین را ترک کرده‌اند. صدیقه نقطه اتصال ما به داستان است. او هم قفل درِ داستان است و هم کلیدش. همین نکته است که کتاب را مهم می‌کند که حتی شده یک‌بار آن را حتما خواند؛ چون نوجوانش حتی اگر خودش آغازکننده ماجراها نباشد، ولی ادامه‌اش می‌دهد و پیش می‌برد و به نقطه تهِ جمله آخر می‌رساند. این صدیقه است که در تمامِ داستان می‌چرخد و دیده می‌شود؛ حتی اگر پدربزرگ اولین کنش داستان را انجام می‌دهد و محکم به درِ خانه خاله‌‌‌ثریا می‌زند و آخرین کنش هم مال اوست و آه می‌کشد و از شکاف چادر ماشین بیرون را نگاه می‌کند. مراحل مختلف دارد که یکی از آن‌ها احساس حضور است. احساس کنی واقعا دختربچه‌ای در قم لابه‌لای صدای و بگیر و ببند ساواک، پشت پنجره ایستاده و به انتظار پدربزرگش است تا بیاید و بپرسد: «چرا این‌طوری شدی؟ چرا رفتارت این‌قدر عجیب است؟». ⬇️⬇️⬇️