eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.9هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
121 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
چند روزی گذشته... از چی؟🤔 از پنج شیش روز پر سر و صدا با یه رزمایش بزرگ مجازی✌️ که چی؟ که همه ها را به خط کردن تا بگن به کی؟🤨 به یکی که باباش بوده. باباش چطور شاه شده؟ چون بابای اونم شاه بوده😒 یعنی چی؟ یعنی تو عصر به اصطلاح ارتباطات و تکنولوژی و خواستن برگردن صد سال پیش و به دوره برتری خون و ارث😏 اونم خون و کی؟ پدر و پسری که حسابی دست و دلباز بودن و حسابی‌تر از اون بخشنده🤦🏻‍♂️ برای چه مملکتی؟ مملکتی که ۴۴ سال پیش، ملتش نظام شاهنشاهیش رو(عذرمیخوام) استفراغ کرده و مسلماً هم هیچ ملت عاقلی استفراغ خودش رو دوباره...🤮 و دیدیم که مردمم هیچ تحویلشون نگرفتن، و روسیاهی بدجوری به زغال موند.😩 👈 بد نیست حوالی جشن ۴۴ سالگی تورقی کنیم از آخرین پدر و پسر تاجدار و ببینیم قرار بوده کی وکیلمون بشه😂 بازنشر کنید دوستان نگیم دیگه😊🙏
ا❁﷽❁ا 🟢ماجرای مواجهه و استاندار مشهد در زمان ! 📖زمانی که دستور زنان و متّحدالشکل شدن مردان را صادر کرد، مردم ، در مخالفت با فرمان پهلوی، در مسجد گوهرشاد اجتماع کردند. ، برای رفع تحصن مردم و رفع قائله مسجد دستور داد مردمی را که در مسجد اجتماع کرده بودند به خاک و خون کشاندند. تا جایی که یکی از شبستان‎ها از کثرت کشتار، به نام مشهور شد. بعد از این واقعه، پاکروان به‌مرور زمان به دل‌درد مبتلا شد. روزبه‌روز دل‌درد او شدیدتر شد و پزشکان از معالجه او عاجز شدند. بعضی از اطرافیان پاکروان پیشنهاد کردند شیخی در مشهد است که امراض لاعلاج را معالجه می‎نماید. تا اسم شیخ را شنید با تنفر گفت اسم این طایفه را نزد من نیاورید! دل‌دردش شدیدتر شد. تا اینکه از روی ناچاری گفت، بروید او را بیاورید. اطرافیان به محضر رسیده، موقعیت پاکروان را بازگو کردند. جناب شیخ بر بالین پاکروان حاضر شد. شیخ حسنعلی نخودکی نوک عصای خود را روی شکم پاکروان گذاشت و پرسید اینجای شکمت درد می‎کند؟ وقتی نوک عصای جناب شیخ به شکم پاکروان رسید، پاکروان گفت: آقا دیگر درد احساس نمی‎کنم. سریع از جای خود بر‎خاست و گفت بروید دسته‌چک مرا بیاورید. شیخ گفت ما به پول تو احتیاجی نداریم! جناب شیخ فرمود: شنیده‎ام که شهرداری مشهد برای تعریض یکی از خیابان‌ها که در آن امام‎زاده‌ای به نام است، قصد تخریب آن را دارد. دستور دهید که از تخریب آن جلوگیری کنند. پاکروان از درخواست جناب شیخ استقبال کرد. پس از رفتن ایشان دستور داد اطراف امام‎زاده را فلکه کنند. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4289 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
🔴 این کلام مهم و راهبردی رو با دقت بخونید: ✅ "امروز دشمنان سعی می‌‎کنند چهره خاندان خبیث را آرایش کنند. رژیم فاسدی که کشور ما را سال‌های متمادی به عقب انداختند و دچار مشکلات عظیم کردند. تا وقتی شما جوان‌های خوب و مردم مؤمن در میدان هستید، با انگیزه و با بصیرتید، آگاهید که چه کار دارید می‌کنید، البته که نخواهند توانست." 💯 تصمیم گرفتیم توی این ایام مبارک هرروز به یکی از بپردازیم تا بصورت مستند اطلاعات مفیدی از اون دوران بدست بیاریم. اگه به کشور علاقه‌مندی و می‌خواهی حقایقی رو با بدونی، پست بعدی رو ببین👇🏻
🔴 این کلام مهم و راهبردی رو با دقت بخونید: ✅ "امروز دشمنان سعی می‌‎کنند چهره خاندان خبیث را آرایش کنند. رژیم فاسدی که کشور ما را سال‌های متمادی به عقب انداختند و دچار مشکلات عظیم کردند. تا وقتی شما جوان‌های خوب و مردم مؤمن در میدان هستید، با انگیزه و با بصیرتید، آگاهید که چه کار دارید می‌کنید، البته که نخواهند توانست." 💯 تصمیم گرفتیم توی این ایام مبارک هرروز به یکی از بپردازیم تا بصورت مستند اطلاعات مفیدی از اون دوران بدست بیاریم. اگه به کشور علاقه‌مندی و می‌خواهی حقایقی رو با بدونی، پست بعدی رو ببین👇🏻
🔴 این کلام مهم و راهبردی رو با دقت بخونید: ✅ "امروز دشمنان سعی می‌‎کنند چهره خاندان خبیث را آرایش کنند. رژیم فاسدی که کشور ما را سال‌های متمادی به عقب انداختند و دچار مشکلات عظیم کردند. تا وقتی شما جوان‌های خوب و مردم مؤمن در میدان هستید، با انگیزه و با بصیرتید، آگاهید که چه کار دارید می‌کنید، البته که نخواهند توانست." 💯 تصمیم گرفتیم توی این ایام مبارک هرروز به یکی از بپردازیم تا بصورت مستند اطلاعات مفیدی از اون دوران بدست بیاریم. اگه به کشور علاقه‌مندی و می‌خواهی حقایقی رو با بدونی، پست بعدی رو ببین👇🏻
🔴 این کلام مهم و راهبردی رو با دقت بخونید: ✅ "امروز دشمنان سعی می‌‎کنند چهره خاندان خبیث را آرایش کنند. رژیم فاسدی که کشور ما را سال‌های متمادی به عقب انداختند و دچار مشکلات عظیم کردند. تا وقتی شما جوان‌های خوب و مردم مؤمن در میدان هستید، با انگیزه و با بصیرتید، آگاهید که چه کار دارید می‌کنید، البته که نخواهند توانست." 💯 تصمیم گرفتیم توی این ایام مبارک هرروز به یکی از بپردازیم تا بصورت مستند اطلاعات مفیدی از اون دوران بدست بیاریم. اگه به کشور علاقه‌مندی و می‌خواهی حقایقی رو با بدونی، پست بعدی رو ببین👇🏻
🔴 این کلام مهم و راهبردی رو با دقت بخونید: ✅ "امروز دشمنان سعی می‌‎کنند چهره خاندان خبیث را آرایش کنند. رژیم فاسدی که کشور ما را سال‌های متمادی به عقب انداختند و دچار مشکلات عظیم کردند. تا وقتی شما جوان‌های خوب و مردم مؤمن در میدان هستید، با انگیزه و با بصیرتید، آگاهید که چه کار دارید می‌کنید، البته که نخواهند توانست." 💯 تصمیم گرفتیم توی این ایام مبارک هرروز به یکی از بپردازیم تا بصورت مستند اطلاعات مفیدی از اون دوران بدست بیاریم. اگه به کشور علاقه‌مندی و می‌خواهی حقایقی رو با بدونی، پست بعدی رو ببین👇🏻
✅ این داستان ۲۰۰صفحه‌ای را نوشته است. در ابتدای کار می‌فهمم که نویسنده یک زن است و شخصیت نوجوان داستان هم یک دختر؛ نه اینکه به اصطلاح «درآمدن» یا «درنیامدن» شخصیت اثر، خیلی ارتباط مستقیمی به این مسئله داشته باشد ولی بی‌تأثیر هم نیست. شخصیت «صدیقه» درآمده است و می‌شود هم‌پای او از خانه خاله‌ثریا بیرون آمد، به کوچه‌پس‌کوچه‌های قم رفت، به ضریح (س) چسبید، گلدان‌های پدربزرگ را جابه‌جا کرد، با زینب خندید و ترسید و بازی کرد، از دست مأموران دولتی فرار کرد و به یاد باباعلی و مامان‌صبا افتاد که چه مظلومانه زمین را ترک کرده‌اند. صدیقه نقطه اتصال ما به داستان است. او هم قفل درِ داستان است و هم کلیدش. همین نکته است که کتاب را مهم می‌کند که حتی شده یک‌بار آن را حتما خواند؛ چون نوجوانش حتی اگر خودش آغازکننده ماجراها نباشد، ولی ادامه‌اش می‌دهد و پیش می‌برد و به نقطه تهِ جمله آخر می‌رساند. این صدیقه است که در تمامِ داستان می‌چرخد و دیده می‌شود؛ حتی اگر پدربزرگ اولین کنش داستان را انجام می‌دهد و محکم به درِ خانه خاله‌‌‌ثریا می‌زند و آخرین کنش هم مال اوست و آه می‌کشد و از شکاف چادر ماشین بیرون را نگاه می‌کند. مراحل مختلف دارد که یکی از آن‌ها احساس حضور است. احساس کنی واقعا دختربچه‌ای در قم لابه‌لای صدای و بگیر و ببند ساواک، پشت پنجره ایستاده و به انتظار پدربزرگش است تا بیاید و بپرسد: «چرا این‌طوری شدی؟ چرا رفتارت این‌قدر عجیب است؟». ⬇️⬇️⬇️
🚨 📙 🖋 📚 رمان نوجوانی با موضوع است و در مورد پسر نوجوانی به اسم فرید است که در خانواده‌ای نابهنجار زندگی می‌کند. ماجراهای این رمان در زمان دوم می‌گذرد. این رمان نبرد بین فرید و اژدهای ترسناکی است که او را تسخیر کرده است. 📖 از اساطیر می‌آید و نماد شر است. همه ما درون خودمان داریم و انسان موجودی است که اژدهایی درونش وجود دارد و در نبرد خیر و شر یکی پیروز می‌شود. فرید هم بعد از آشنایی با نوجوانی انقلابی به نام مجید تصمیم می‌گیرد با این اژدها مبارزه کند و ترسش را کنار بگذارد و ماجراهای جذابی را از سر می گذراند تا اینکه … 📗این کتاب در نوشته شده و مخاطبین نوجوان می‌توانند به خوبی با این کتاب ارتباط برقرار کنند و سفری به دل تاریخ داشته و شاهد نبرد خیر و شر که قدمتی تاریخی دارد، باشند. برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/145904 📕 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran