1️⃣ #با_خوندن_این_کتاب به روزهای نزدیک انقلاب سفر میکنید.
2️⃣ #با_خوندن_این_کتاب یک ماجراجویی مبارزانه رو تجربه میکنید.
3️⃣ #با_خوندن_این_کتاب با بخشی از تاریخ ایران آشنا می شوید.
📙 کتاب این هفته: #پدربزرگ_و_راز_صندوقچه
🖋 به قلم: #فاطمه_بختیاری
📜روایتی جذاب از مبارزات قبل از #انقلاب ویژه نوجوانان
اگه این کتاب رو خوندید حتما نظرتون رو به آیدی @ketabejamkaran_admin برامون بفرستید.
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/109798
📚#کتاب_هفته
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
👨👩👧👦این کتاب برای چه سنی مناسبه؟ #نوجوان
⏱چقد #وقت میبره بخونم؟ حدود 3 ساعت (200صفحه)
❓قیمت کتاب چقده؟ 92.000 تومان
🎁کتاب رو به کی میتونیم #هدیه بدیم؟ دخترای دبستانی و حتی دبیرستانی!
📙 کتاب این هفته: #پدربزرگ_و_راز_صندوقچه
🖋 به قلم: #فاطمه_بختیاری
📜روایتی جذاب از مبارزات قبل از #انقلاب ویژه نوجوانان
اگه این کتاب رو خوندید حتما نظرتون رو به آیدی @ketabejamkaran_admin برامون بفرستید.
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/109798
📚#کتاب_هفته
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🍉 #برشی_از_کتاب #کتاب_هفته
مردی که سوار ماشین جیپ بود، از آن پایین پرید. مرد، #لباس_نظامی تنش نبود. رو به سرباز ارتشیای که بابابزرگ به او گل داده بود، ایستاد. گل را از لولۀ تفنگ بیرون کشید و روی زمین انداخت. پشت بلندگو فریاد زد: «یه مشت #آشوبگر... »
صدایش در #شعار مردم گم شد.
_ بگو #مرگ_بر_شاه... بگو مرگ بر شاه...
مرد به ماشینهای پشت سرش اشاره کرد. از پشت ماشینها، #مأموران مثل موروملخ، اسلحهبهدست پایین آمدند. تا کسی خواست کاری بکند، #صدای_شلیک و فریاد بلند شد. چند مرد و زن با سر و بدن خونی روی زمین افتادند. مردم هرجا که میشد، پناه گرفتند. درِ خانهها باز شد و کرکرۀ مغازها بالا رفت تا مردم را جای دهند. بابابزرگ و مشرمضان، به همراه چند زن و مرد برگشتند. اقدس خانم با دلنگرانی گفت: «کمک میخوان! »
📙 #پدربزرگ_و_راز_صندوقچه
🖋 #فاطمه_بختیاری
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/109798
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
#تخفیف #کتاب_هفته
⏳تا ساعت 24 جمعه 20 بهمن 1402
📙 #پدربزرگ_و_راز_صندوقچه
🖋 #فاطمه_بختیاری
📜روایتی جذاب از مبارزات قبل از #انقلاب ویژه نوجوانان
برای تهیه کتاب با #تخفیف_ویژه کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/109798
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا
📚 آثار #انتشارات_کتاب_جمکران با موضوع #انقلاب_اسلامی
#چاپید_شاه
https://ketabejamkaran.ir/117917
#روزگار_طیبه
https://ketabejamkaran.ir/131523
#بی_نام_پدر
https://ketabejamkaran.ir/88705
#اولین_برف
https://ketabejamkaran.ir/137323
#میدان_انقلاب
https://ketabejamkaran.ir/99379
#بدون_ریش_سبیل_مرد_شدم
https://ketabejamkaran.ir/99556
#پدربزرگ_و_راز_صندوقچه
https://ketabejamkaran.ir/109798
#دردسرهای_آقاجون
https://ketabejamkaran.ir/102584
#آواز_بچه_آتش
https://ketabejamkaran.ir/6223
#پدر_پسر_روح_الله
https://ketabejamkaran.ir/6018
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🌲پدربزرگ و راز درخت تنومند انقلاب
🐺«آقاگرگه اومده دنبال حبة انگور.» #صدیقه فکر کرد #بابابزرگ دارد شوخی میکند؛ همانطور که من هم وقتی فصل اول را شروع کردم و بعد ده خط به این جمله رسیدم، فکر کردم پدربزرگ داستان دارد شوخی میکند تا روحیه نوهاش را عوض کند. همیشه مخاطب با پیشفرضی #مطالعه_کتاب را شروع میکند یا مینشیند تا فیلمی ببیند. این خاصیت تجربههای جدید است که آدمها یاد گرفتهاند قبل هر کاری به حالوهوای آن فکر کنند. البته شاید هر آدمیزادی هم اینطور نباشد؛ ولی من همینطورم و فکرهایی برای #پدربزرگ_و_راز_صندوقچه داشتم که پیشفرضهایم بود و مثل یک تحقیق علمی فرضیههایی ساخته بودم که با مطالعه کتاب باید میفهمیدم درستاند یا نه! به نظر میرسد اینهایی که تا حالا نوشتهام #مقدمه تحقیقم بوده، پس بیایید برویم جلوتر تا ببینیم یافتههایم چه بوده و نتیجهگیریام چه میشود.
📖 داستان #کتاب به روزهای قبل #انقلاب_اسلامی_ایران برمیگردد؛ روزهایی که #ساواک، پدربزرگ صدیقه را پس از #شهادت پدرومادرش دستگیر کرده و او به خانه خالهثریا آمده است. ثریا شبیه صدیقه و خانوادهاش نیست. او دوست دارد آزاد باشد و بچرخد و بنوشد و برقصد. بهخاطر همین تفاوت دیدگاهها هم بود که هنگام بازگشت پدربزرگ و بُردن صدیقه به #قم، بحث و جدل راه انداخت؛ اما به هدفش نرسید و صدیقه از #تهران به قم رفت تا روزهای ماجراجویانهای را تجربه کند. البته آنها با نامههایی که بین همدیگر ردوبدل میکردند با هم در ارتباط بودند و همین ارتباطها هم بود که منجر به اتفاقاتی شد.
⬇️⬇️⬇️
✅ این داستان ۲۰۰صفحهای را #فاطمه_بختیاری نوشته است. در ابتدای کار میفهمم که نویسنده یک زن است و شخصیت نوجوان داستان هم یک دختر؛ نه اینکه به اصطلاح «درآمدن» یا «درنیامدن» شخصیت اثر، خیلی ارتباط مستقیمی به این مسئله داشته باشد ولی بیتأثیر هم نیست. شخصیت «صدیقه» درآمده است و میشود همپای او از خانه خالهثریا بیرون آمد، به کوچهپسکوچههای قم رفت، به ضریح #حرم_حضرت_معصومه(س) چسبید، گلدانهای پدربزرگ را جابهجا کرد، با زینب خندید و ترسید و بازی کرد، از دست مأموران دولتی #پهلوی فرار کرد و به یاد باباعلی و مامانصبا افتاد که چه مظلومانه زمین را ترک کردهاند. صدیقه نقطه اتصال ما به داستان است. او هم قفل درِ داستان است و هم کلیدش. همین نکته است که کتاب #پدربزرگ_و_راز_صندوقچه را مهم میکند که حتی شده یکبار آن را حتما خواند؛ چون نوجوانش حتی اگر خودش آغازکننده ماجراها نباشد، ولی ادامهاش میدهد و پیش میبرد و به نقطه تهِ جمله آخر میرساند. این صدیقه است که در تمامِ داستان میچرخد و دیده میشود؛ حتی اگر پدربزرگ اولین کنش داستان را انجام میدهد و محکم به درِ خانه خالهثریا میزند و آخرین کنش هم مال اوست و آه میکشد و از شکاف چادر ماشین بیرون را نگاه میکند. #شخصیت_پردازی مراحل مختلف دارد که یکی از آنها احساس حضور است. احساس کنی واقعا دختربچهای در قم لابهلای صدای #تفنگ و بگیر و ببند ساواک، پشت پنجره ایستاده و به انتظار پدربزرگش است تا بیاید و بپرسد: «چرا اینطوری شدی؟ چرا رفتارت اینقدر عجیب است؟».
⬇️⬇️⬇️
👴🏻من پدربزرگ نداشتم و هیچوقت نتوانستم نوه مردی مسن و جاافتاده باشم. من هیچوقت نتوانستم دست پیر و پُرچروک پدربزرگم را بگیرم و او را از خانه بیرون ببرم و بگردیم و خوش باشیم؛ چه برسد به اینکه شجاع باشم و در لحظههای پرتبوتاب به ثمر نشستن انقلاب اسلامی همراه او #مبارزه کنم. #پدربزرگ_و_راز_صندوقچه بار دیگر این حسرت را در من بیدار کرد که چقدر پدربزرگداشتن میتوانست برایم تجربه لذتبخش و هیجانانگیزی باشد. آدمی بهخاطر کمبودهایش در چیزهایی که میبیند و میخواند و میشنود به دنبال جبران آنهاست حتی اگر مال خودش نباشد. آدمی که یکی از آنها من باشم نیز به دنبال جبران پدربزرگنداشتن هستم و در #داستان_های_ایرانی به دنبال پدربزرگهایی شکل پدربزرگ خودم میگردم.
📘 این #کتاب انتخاب خوبی بود برای خواندن، احساس کردن و یادآوری جای خالی پدربزرگهایی که من ندارم، شما ندارید و شاید بقیه هم ندارند. به همین دلایلی که در چندخط قبل خواندید، یک ستاره دیگر به #فاطمه_بختیاری میدهم برای انتخاب شخصیتهایی که نوشت و به آنها پرداخت. او شخصیتهای اصلی و فرعی زیادی وارد داستانش نکرده و سعی کرده همانهایی را هم که در چنته دارد، خوب بپرورد و در ذهن #مخاطب جا بیندازد. حالا که کتاب را تمام کردهام در ذهنم دارم تصور میکنم روزی را که پدربزرگم هست و به درِ خانهمان تقتق میزند و با لبخند پا به حیاطمان میگذارد، از کنار درخت نارنجمان رد میشود و به من که میرسد میگوید: «آقاگرگهاومده دنبال حبة انگور.».
⬇️⬇️⬇️
🔥 #فاطمه_بختیاری داستانی #ایرانی از #انقلاب_اسلامی_ایران برای #نوجوانان نوشته است که فقط باید در همین قالب سنجیده و ارزیابی شود. نباید این اثر ایرانیانقلابی را با داستانهای #فانتزی_مدرن، با داستانهای #حماسی_اساطیری، با داستانهای #ترسناک و حتی با داستانهای #مذهبی امروز مقایسه کرد. #پدربزرگ_و_راز_صندوقچه را فقط باید در قالب داستان ایرانیانقلابی دید و در مقایسه با همردیفان خودش به دنبال تشابهها و تفاوتها گشت. پیشفرض من نیز همین بود. من خواندن این داستان را با این نگاه شروع کردم که قرار است داستانی شعاری بخوانم که برای نوجوان امروز نوشته شده است؛ اما صفحه به صفحه که پیش رفتم دیدم بله، این داستان شعاری است اما نه آنطور که فکر میکردم. این داستان از شعارهای آدمبزرگها نگفته است؛ #پدربزرگ_و_راز_صندوقچه از شعاری گفته است که صدیقه نوجوان، آن را زندگی کرده است. درست است که در برخی بزنگاههای داستان، ممکن است اینطور به نظر بیاید که #نویسنده نتوانسته است احساسات خود را در قبال انقلاب کنترل کند و رها و آزاد قلمش را نثار آرمانهای #انقلاب و روایت تاریخ آن کرده و شعارهایی گفته؛ اما این مسئله به قصهگویی کتاب لطمهای نزده است. حتی ماجرای خالهثریا و آن تحول درونی که تمامِ زندگیاش را تغییر داد و فکر میکنم سریع اتفاق افتاد و خوب میشد که بیشتر پروبال میگرفت هم همینطور است.
🧩 قطعات پازل #کتاب خوب چیده شدهاند؛ از انتخاب کلمات مناسب سن مخاطب گرفته تا تعداد شخصیتها و شخصیتپردازی هرکدام، #پیرنگ و سیر حوادث و پیامهایی که در دل هر فصل میتوان پیدا کرد. مخاطب میتواند این پازل استاندارد را در #پدربزرگ_و_راز_صندوقچه ببیند؛ در داستان صدیقه و قم و انقلاب اسلامی ایران، در داستان دختری که با پدر و مادرش از #فرانسه به #ایران آمد و آنها را در این خاکِ مبارزپرور از دست داد و با عکسهایشان در کنار پدربزرگ زندگی کرد؛ پدربزرگی که حبه انگورش را خیلی دوست داشت و برای رساندن امانتی آنها به این دختر نوجوان به سختیهای فراوان افتاد. چه امانتیای؟ این یک راز است. رازی بین پدربزرگ و صدیقه و همه مخاطبانی که این کتاب را میخوانند.
⬇️⬇️⬇️
⬆️⬆️⬆️
✍🏻#یادداشت از: #فاطمه_نعمتی
📚#پدربزرگ_و_راز_صندوقچه
تهیه کتاب👇
https://ketabejamkaran.ir/109798
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا
📚 آثار #انتشارات_کتاب_جمکران با موضوع #انقلاب_اسلامی
#چاپید_شاه
https://ketabejamkaran.ir/117917
#روزگار_طیبه
https://ketabejamkaran.ir/131523
#بی_نام_پدر
https://ketabejamkaran.ir/88705
#اولین_برف
https://ketabejamkaran.ir/137323
#میدان_انقلاب
https://ketabejamkaran.ir/99379
#بدون_ریش_سبیل_مرد_شدم
https://ketabejamkaran.ir/99556
#پدربزرگ_و_راز_صندوقچه
https://ketabejamkaran.ir/109798
#دردسرهای_آقاجون
https://ketabejamkaran.ir/102584
#آواز_بچه_آتش
https://ketabejamkaran.ir/6223
#پدر_پسر_روح_الله
https://ketabejamkaran.ir/6018
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran