🔥 #فاطمه_بختیاری داستانی #ایرانی از #انقلاب_اسلامی_ایران برای #نوجوانان نوشته است که فقط باید در همین قالب سنجیده و ارزیابی شود. نباید این اثر ایرانیانقلابی را با داستانهای #فانتزی_مدرن، با داستانهای #حماسی_اساطیری، با داستانهای #ترسناک و حتی با داستانهای #مذهبی امروز مقایسه کرد. #پدربزرگ_و_راز_صندوقچه را فقط باید در قالب داستان ایرانیانقلابی دید و در مقایسه با همردیفان خودش به دنبال تشابهها و تفاوتها گشت. پیشفرض من نیز همین بود. من خواندن این داستان را با این نگاه شروع کردم که قرار است داستانی شعاری بخوانم که برای نوجوان امروز نوشته شده است؛ اما صفحه به صفحه که پیش رفتم دیدم بله، این داستان شعاری است اما نه آنطور که فکر میکردم. این داستان از شعارهای آدمبزرگها نگفته است؛ #پدربزرگ_و_راز_صندوقچه از شعاری گفته است که صدیقه نوجوان، آن را زندگی کرده است. درست است که در برخی بزنگاههای داستان، ممکن است اینطور به نظر بیاید که #نویسنده نتوانسته است احساسات خود را در قبال انقلاب کنترل کند و رها و آزاد قلمش را نثار آرمانهای #انقلاب و روایت تاریخ آن کرده و شعارهایی گفته؛ اما این مسئله به قصهگویی کتاب لطمهای نزده است. حتی ماجرای خالهثریا و آن تحول درونی که تمامِ زندگیاش را تغییر داد و فکر میکنم سریع اتفاق افتاد و خوب میشد که بیشتر پروبال میگرفت هم همینطور است.
🧩 قطعات پازل #کتاب خوب چیده شدهاند؛ از انتخاب کلمات مناسب سن مخاطب گرفته تا تعداد شخصیتها و شخصیتپردازی هرکدام، #پیرنگ و سیر حوادث و پیامهایی که در دل هر فصل میتوان پیدا کرد. مخاطب میتواند این پازل استاندارد را در #پدربزرگ_و_راز_صندوقچه ببیند؛ در داستان صدیقه و قم و انقلاب اسلامی ایران، در داستان دختری که با پدر و مادرش از #فرانسه به #ایران آمد و آنها را در این خاکِ مبارزپرور از دست داد و با عکسهایشان در کنار پدربزرگ زندگی کرد؛ پدربزرگی که حبه انگورش را خیلی دوست داشت و برای رساندن امانتی آنها به این دختر نوجوان به سختیهای فراوان افتاد. چه امانتیای؟ این یک راز است. رازی بین پدربزرگ و صدیقه و همه مخاطبانی که این کتاب را میخوانند.
⬇️⬇️⬇️