eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.9هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
121 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓بمناسبت 🌷 📖پروین در روستای سرسبز در سال 1334به دنیا آمد؛ پدرش بود. با اینکه از نیروهای نظامی به‌شمار می‌آمد اما اثری از خلق و خوی دیگر نظامیان وابسته به رژیم را نداشت. پروین بعد از گذراندن دوره دبیرستان در آزمون دانشگاه شرکت کرد و در قبول شد. او با توجه به موقعیت شغلی پدرش و اینکه دانشجوی ممتازی بود می‌توانست برای ادامه تحصیل به یا برود اما ترجیح داد در کشورش بماند و به مردمش خدمت کند. پروین بعد از پایان دوره تخصص جراحی برای گذراندن دوره رزیدنتی به رفت و در آنجا ساکن شد. او عاشق قم بود. عاشق (س) و ارادت خاصه به (عج) و . قبل از اینکه به بیمارستان برود و عمل انجام دهد خود را به حرم می‌رساند، سلامی می‌داد و برای کار روزانه آماده می‌شد. هر زمان هم که فرصت پیش می‌آمد به می‌رفت. همیشه می‌گفت: همه خبرهای عالم اینجاست! 📕 کتاب ماجرای زندگی است که رکورددار مجروحین در بیمارستان‌های قم در زمان بود. او هیچگاه حرف از نمی‎زند و ادعایی ندارد، اما به گونه‌ای زندگی می‌کند که مدال شهادت را از آن خود می‌کند. زندگی این بانوی شهیده الگویی است برای و سرزمین کهن ایران. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/123988 ✅کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖تصمیم خودش را گرفته بود. باید امروز سر پا می‌شد. دایی‌جوادِ بچه‌ها راست می‌گفت: «خواهر من! بابای ما مُرده! این بنده خدا چه گناهی کرده که تو هفت‌ ماهه زندگی رو تعطیل کردی؟ » توی این هفت ماه زندگی‌شان تعطیل نشده بود، به کُما رفته بود. مصطفی همه تلاش خودش را کرده بود و تا توانسته بود، دم داده بود به زندگی تا نفس قطع نشود؛ از رتق‌ و فتق کارهای و بگیر ، تا گرفتن سفر ؛ از کباب‌کردن فلفل و بادمجان‌هایی که خودش در باغچه کوچک‌شان کاشته بود و رقیه عاشق مزه کبابی‌شان بود، تا خانه‌ تکانی نزدیک عید در اسفندماه. خسته و مانده از سر کار می‌آمد، اما وقتی می‌دید رقیه بچه‌ها را لباس پوشانده و خودش آماده شده تا سر مزار بروند، بدون هیچ نشانی از خستگی، فرمان را می‌چرخاند به مقصد .تمام مسیر توی اتوبان چشم‌های نگرانش را به رقیه می‌دوخت که زیرلب چیزی می‌خواند و اشک می‌ریخت. شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/131524 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
🔸 📜 در روایات داریم که «إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَكَّةُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِينَةُ وَ إِنَّ لِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ حَرَماً وَ هُوَ الْكُوفَةُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُم‏». سه تا حرم را ذکر می‌کند: ، و ؛ و بعد دیگر نمی‌گوید: حرم (ع) است؛ نمی‌گوید (ع) حرمی دارد و آن است یا (ع) حرمی دارد و آن است. بلکه می‌گوید: ، حرم ما اهل‌بیت است؛ یعنی قم، هم حرم امام حسین(ع) است، هم حرم امام حسن(ع) است، هم حرم حضرت زهرا(س) است. یعنی قم، حرم فاطمۀ زهرا(س) و یازده فرزندش است. 💠 علت این‌که می‌گوید: قم حرم ما است، این است که چون قم حرم (س) شده، بچه‌ها در خانۀ مادرشان آرامش دارند. از این جهت در روایات دربارۀ قم آمده است: «فَإِنَّهُ مَأْوَى الْفَاطِمِيِّينَ وَ مُسْتَرَاحُ الْمُؤْمِنِين‏.» چون این شهر مربوط به حضرت زهرا (س) است، می‌گوید: «مأوی الفاطمیین» (پناهگاه ) و چون در این‌جا احساس راحتی می‌کند، می‌گوید: «مستراح المومنین». مستراح یعنی محل استراحت؛ یعنی جاهای دیگر آرامش ندارند، آنجا که می‌روند احساس آرامش دارند. ✅ این یک جای عادی نیست. من هر وقت یک مدتی دور می شوم از قم، انگار در . هرچند وطنم شیراز است، در اینجا متولد شده ام، در اینجا تربیت شده ام؛ اما وقتی به آنجا (قم) می روم انگار در هستم! آرامشی که در آنجا دارم هیچ‌جا ندارم. 🎙 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🟢سفارش (ع) به (س) برای 📖مرحوم حاج شیخ حسنعلی تهرانی (از اوتاد و بزرگان و شاگردان ): در تحصیل می‌کردم، برادرم ماهانه مبلغی برای مخارج زندگی می‌فرستاد تا از تحصیل فارغ شدم و به آمدم. برادرم فوت کرد و او را به بردند، اما من دسترسی نداشتم بر سر قبر او بروم و به عوض آن به زیارت حضرت رضا؟ع؟ رفتم و از آن بزرگوار تقاضا کردم لطف کنند به قم بروند و به خواهرشان سفارش برادرم را بنمایند. پس از این جریان، یکی از اصحاب مرحوم حاج شیخ حسنعلی که از این موضوع اطلاعی نداشت، خواب می‌بیند که در به قم مشرّف شده و به (س) رفته است، خدام حرم مردم را کنار می‌زنند و می‌گویند: حضرت رضا(ع) به قم تشریف آورده‌اند و می‌خواهند سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی را به خواهرشان حضرت معصومه(س) بنمایند. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓26 آبان: سالروز وفات 📜سید محمد کاظم قزوینی مؤلف آثار بسیاری درباره (ع) بود. او برای بسیاری از ائمه(ع) کتابی با عنوان من الْمَهْدِ اِلَی اللَّحد نوشته است. کتاب موسوعة الامام الصادق(ع) درباره زندگی (ع) نیز از مشهورترین آثار اوست که تا سال 1398ش به 60 جلد رسید. سخنران مذهبی و مبلّغ بین‌المللی بود و به کشورهای زیادی همچون مصر، حجاز، لبنان، پاکستان و هند سفر تبلیغی داشت. ✍🏻آیت الله قزوینی وصیت کرده بود که در زادگاهش () دفن شود، اما با توجه به اینکه در زمان فوت ایشان رژیم بعث عراق حکومت می‌کرد و انتقال جسد به آنجا ممکن نبود، پیکر وی به صورت امانت در شهر به خاک سپرده شد. پس از 17 سال از فوت ایشان پیکر آن عالم ربانی به عراق - برای خاکسپاری در شهر کربلای معلا - منتقل گردید؛ در حالی که مشاهده شد جسد مطهر آن مرحوم و نیز کفن وی کاملا سالم مانده و گویا تنها چند ساعت از خاکسپاری گذشته است! 📗کتاب ، ترجمه کتاب اثر سید محمد کاظم قزوینی است. این کتاب به نقل روایات اهل‌بیت(ع) حول محور پرداخته است. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/754 ✅کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🟢عالمی که در حرم حضرت معصومه(س) جلوی رضاخان ایستاد! 📖پس‌ازآنکه به سلطنت رسید و بی‎‌حجابی زنان را اجباری کرد، خانواده او بی‌حجاب به قصد تفریح و سیاحت به مسافرت کردند و به (س) وارد شدند. در این هنگام، با اعتراض شدید مرحوم حاج شیخ روبه‌رو شدند. آن‌ها از خارج شدند و بلافاصله ماوقع را به رضاخان گزارش کردند. رضاخان خود را به‌سرعت به قم رسانید و حاج شیخ را پس از ضرب‌وشتم به فرستاد و زندانی کرد. سپس به (ع) تبعید کرد و زیر نظر گرفت. مرحوم که یکی از اولیای خدا بود در مدت در خدمت معظم له بود. می‎گفت در این مدت، از معظم له مشاهده کرده بود. چون ارادت و موقعیت ایشان به (عج) می‎دانست، مکرر از ایشان عاجزانه تقاضا می‎کرد راهی برای آن حضرت به حقیر ارائه نمایند . روزی شیخ محمدتقی فرمودند: عباس! امسال به مشرّف می‌شوی و موفق به زیارت حضرت خواهی شد. و جزئیات آن را کامل بیان فرمود. طبق فرمایش معظم‌له همان سال مشهدی عباس به طریقی معجزه‌آسا وسایل تشرفش به عتبات عالیات فراهم گردید. با تمام جزئیاتی که شیخ محمدتقی گفته بود به محضر امام زمان(عج) رسید. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4289 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓19 دی | سالروز قیام خونین مردم 📚 📖 در هفده دی، مقاله‌ای توهین‌آمیز به روحانیون و خصوصاً چاپ کرد. محمد خبر را به‌سرعت در کل پادگان پخش کرد. شب داخل خوابگاه، چندنفری را دور خودش جمع کرده بود و از احمد رشیدی مطلق می‌گفت که در مقاله‌ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» توهین و تهمت‌های ناروایی به ، به‌ویژه ، زده بود که هم در تبعید بود و هم کمتر از دو ماه از فوت فرزند ارشدش مصطفی می‌گذشت. همان شب به خواست محمد، او را از بالای تخت هل دادم پایین و روز بعد محمد توانست با دست ضرب‌دیده، مرخصی استعلاجی بگیرد و عازم قم شود. سه روز بیشتر از مرخصی‌اش نگذشته بود که خراب و داغان به پادگان برگشت و شد راوی واقعه در قم و در خیابان‌های شهر. محمد دیگر آرام و قرار نداشت. من که نمیتوانستم جلویش را بگیرم، تمام حواسم را گذاشته بودم که گیر نیفتد. از آن به بعد بود که در گوشه‌گوشه پادگان، اعلامیه‌های آیت‌الله پیدا می‌شد. اخبار اعتراضات مردم در شهرهای مختلف، با اخبار مخفی از رزمایش‌های ، در همه پادگان می‌پیچید و عاملش کسی نبود جز محمد که پشت بی‌سیم بود و به همه آن‌ها دسترسی داشت. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/121549 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
⁉️آیا در و هنگام (عج) نقشی دارند؟ 📜از (عج)، تلاش گسترده در دوران غیبت کبراست و در روایات، از این تلاش بسیار تجلیل شده است، بعنوان نمونه: 1. حمایت همه‌جانبه از : در روایات آمده است: «ایرانیان تنها گروهی هستند که در زمان ، از و می‌کنند». 2.# زمینه_سازان_حکومت_مهدی(عج): (ع) می‌فرماید: «زمانی فرا می‌رسد که و ساکنان آن تمام آفریده‌ها می‌شوند و همانا این در زمان است و تا ما ادامه خواهد داشت». 3. پا در رکاب: در روایات آمده است: «بیشترین (عج) را تشکیل می‌دهند. بسیاری از یاران حضرت(عج) از اهالی مرو رود، مرو، طوس، مغان، جابروان، قومس، اصطخر، فاریاب، طالقان، سجستان، نیشابور، طبرستان، قم، گرگان، اهواز، سیراف، ری و کرمان هستند» 📘 📘📘📘📘📘 ❓ ❓ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🌲پدربزرگ و راز درخت تنومند انقلاب 🐺«آقاگرگه اومده دنبال حبة انگور.» فکر کرد دارد شوخی می‌کند؛ همان‌طور که من هم وقتی فصل اول را شروع کردم و بعد ده خط به این جمله رسیدم، فکر کردم پدربزرگ داستان دارد شوخی می‌کند تا روحیه نوه‌اش را عوض کند. همیشه مخاطب با پیش‌فرضی را شروع می‌کند یا می‌نشیند تا فیلمی ببیند. این خاصیت تجربه‌های جدید است که آدم‌ها یاد گرفته‌اند قبل هر کاری به حال‌وهوای آن فکر کنند. البته شاید هر آدمیزادی هم این‌طور نباشد؛ ولی من همین‌طورم و فکرهایی برای داشتم که پیش‌فرض‌هایم بود و مثل یک تحقیق علمی فرضیه‌هایی ساخته بودم که با مطالعه کتاب باید می‌فهمیدم درست‌اند یا نه! به نظر می‌رسد این‌هایی که تا حالا نوشته‌ام تحقیقم بوده، پس بیایید برویم جلوتر تا ببینیم یافته‌هایم چه بوده و نتیجه‌گیری‌ام چه می‌شود. 📖 داستان به روزهای قبل برمی‌گردد؛ روزهایی که ، پدربزرگ صدیقه را پس از پدرومادرش دستگیر کرده و او به خانه خاله‌ثریا آمده است. ثریا شبیه صدیقه و خانواده‌اش نیست. او دوست دارد آزاد باشد و بچرخد و بنوشد و برقصد. به‌خاطر همین تفاوت دیدگاه‌ها هم بود که هنگام بازگشت پدربزرگ و بُردن صدیقه به ، بحث و جدل راه انداخت؛ اما به هدفش نرسید و صدیقه از به قم رفت تا روزهای ماجراجویانه‌ای را تجربه کند. البته آن‌ها با نامه‌هایی که بین همدیگر ردوبدل می‌کردند با هم در ارتباط بودند و همین ارتباط‌ها هم بود که منجر به اتفاقاتی شد. ⬇️⬇️⬇️
ا❁﷽❁ا ❄️برشی برفی از کتاب 📖 با سرمایی که از دَرزهای پتو عبور می کرد و توی مغز استخوانش می نشست، بیدار شد.هر چه خودش را مچاله می‌کرد فایده‌ای نداشت. بابا را دید که او هم در خودش مچاله شده بود. آسمان پنجره سفید بود. بلند شد و پشت پنجره رفت. چشمانش را مالید. همه چیز شفاف شد. همه جا سفید بود. تکه‌های بزرگ مثل خالی کردن پنبه های تشک بر سر می‌بارید. عباس از جا پرید. کلاهش را به سرش کشید و رفت توی کوچه. بچه‌های پامنار با اولین دانه برفی که روی زمین نشسته بود چشمانشان را باز کرده بودند و یکی یکی توی کوچه می‌آمدند. 🍉 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/133122 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🗓 1️⃣ روز مانده تا سالروز تأسیس به دستور (عج) 🔵(عج) 📜 خیره‌خیره به چادرنمازِ توی دستم نگاه می‌کند و با خنده جواب می‌دهد: «اما کوچک ما که قسمت زنانه ندارد. همه‌اش یک کوچک است!» یاد همان داستانی که از او و خوانده‌ام می‌افتم و می‌گویم: «من می‌دانم که در نیمه یک شب، (عج) شما را فراخواندند و دستور ساخت این را دادند. بعد هم شما به سراغ در رفتید، می‌خواهید بگویم امام زمان(عج) از شما چه خواستند؟!» - آری... آری، داستانت را تعریف کن! من اول ماجرای آمدن آن چند مرد به در خانه شیخ و رفتن او به بیرون را تعریف می‌کنم... 📙 برشی از کتاب 🖋 به قلم 🛒https://ketabejamkaran.ir/75300 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran