eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.7هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
122 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 🖋 🔸این نوشتار با زبانی روان و ساده (به مقتضای سنین و ) چکیده ای از رابطه بن علی با مولایش را بیان کرده و تلاش دارد ولایتمداری عباس را بهتر بشناساند. 🍉برشی از کتاب: با راهنمایی های مادرم به سایبان بی زوال هستی، یعنی چتر عالم گیر اهل بیت پناه آوردم و چه خوب پناهم دادند! خوب دست مرا گرفتند و به سر منزل مقصود هدایت کردند. قولشان قول خدا بود؛ اعمالشان کرامت، در گفتارشان جز صداقت چیزی یافت نمی شد. هیچکس نبود که به دامن سبزشان پناه آورد و رسوا گردد، سردرگم باشد و خود را در گرفتاری های روزگار ببیازد. من مدیونشان هستم، خوب دست مرا گرفتند، تربیت و هدایت کردند. آشنایی بیشتر و تهیه کتاب : 🔗http://ketabejamkaran.ir/746 📕📕📕📕📕 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
🔴 حضرت در بیان (علیهماالسلام) 🔵 بزرگ‌ترین عباس‌شناس عالم در توصیف عموی بزرگوارشان در زیارت ناحیه مقدسه می‌فرمایند: 🌕 السَّلَامُ عَلَى ابی الفَضْل العباس‌بن‌امیرالمؤمنین، الْمِوَاسِی‏ أَخَاهُ‏ بِنَفْسِهِ، الْآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِهِ‏، الْفَادِی لَهُ الْوَاقِی، السَّاعِی إِلَیْهِ بِمَائِهِ، الْمَقْطُوعَةِ یَدَاه‏... 📚 المزار الکبیرص۴۸۶ 🔹 امام زمان در سلام به عموی گرامی‌شان ایشان را «مُواسی» خطاب می‌کنند و مواسی، کسی است که اندوه خویش را در اندوه دیگران گم می‌کند و محور «خود» را به پاس‌داشت ناز و نیاز دیگران می‌گسلد و در این میانه «خویشتن» نمی‌خواهد و نمی‌بیند و عباس در «حسین» گم شده است و همه را او می‌بیند و او می‌خواهد، حتی در علقمه، تصویر حسین فراچشم اوست که می‌گوید: هذا حسین شارب المنون. @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 📖زن‌ها همه بلند شدند. _ ! کجا بودی ننه؟ دورت بگردم! _وای داداش! چه بلایی سرت اومده؟ زن علی‌اکبر دستان خیسش را به دامنش کشید و آمد وسط اتاق. دستان گچ‌گرفته از گردنش آویزان بود و درد از چشمانش معلوم بود، اما روی لبانش جا خوش کرده بود. همیشه لبخندش جلوتر از خودش وارد می‌شد. ننه را محکم بغل کرد... خلبان شهید 📙 🖋 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/133122 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
📣 صدای از روی چرخ دسته بلند شد: ⚫️ «ای اهل حرم، میر و علمدار نیامد... سقای حسین سید و سالار نیامد...» سینه زن ها جواب دادند:«علمدار نیامد! علمدار نیامد!» 🌙 علم را بلند کرد و با سر به جمعیت اشاره کرد که حرکت کنند. جمعیت پشت سر علم راه افتادند. زنجیرها به شانه خوردند. حاج ملاحسین مولوی جلوتر از رفته بود و صدایش کم رنگ شده بود اما جمعیت که شعر را حفظ بودند هم زمان با او می خواندند: «عباس ترین حیدر کرار نیامد...» 🟢 عباس علم را محکم تر گرفت و با جمعیت هم نوا شد: «ای اهل حرم میر و علم دار نیامد...» زن ها چادرشان را روی صورتشان کیپ کرده بودند و شانه هایشان تکان می خورد. بچه ها پرچم ها را از روی پشت بام ها تکان می دادند. جمعیت به سمت حرم حرکت کرد. نگاه ننه زهرا به عباس افتاد و زیر لب گفت: «قربون قد و بالات» بعد قل هوالله خواند، فوت کرد و پشت دسته راه افتاد...❤️ _صد حیف که آن یار وفادار نیامد... علمدار نیامد!علم دار نیامد...! ۲۸تیرماه سالروز گرامی باد 🌷 📚 🖋 برای سفارش کتاب روی لینک کلیک کنید‌: https://ketabejamkaran.ir/133122 ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
🔅زندگی ام‌البنین (سلام الله علیها)، آینه‌ای است که نور مادرانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را منعکس می‌کند. 🏴او با شجاعت و محبت مثال زدنی، فداییان حسین (علیه السلام) را به دنیا آورد و تربیت کرد. 😭از علی(علیه السلام) خواسته بود که او را «فاطمه» صدا نزند، تا مبادا فرزندان زهرا(سلام الله علیها) احساس کنند کسی می خواهد جای مادرشان را بگیرد. 🌙 او الگوی وفاداری و ادب است و از این چنین مادری تربیت فرزندی جز ابوالفضل العباس(علیه السلام) انتظار نمی رود... ✨ام‌البنین، نشانه‌ای از زنان بزرگ است که در تاریخ هر یک از قدم‌های خود را با شجاعت و ایمان برمی‌دارند. ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
📌 عباس بودن، رویای ما در عصر غیبت ▫️ هر آنچه رویا و آرزوی ما در است، خلاصه شده در وجود نازنین رشید علیه‌السلام، قمر منیر بنی‌هاشم، علیه‌السلام برای مولا و خویش: ✨ الْمُسارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضاءِ حَوَائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلِينَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامِينَ ‌عَنْهُ، وَالسَّابِقِينَ إِلىٰ إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْه ⚫️ جنگاوری غیور باشد یا سقای کودکان، برایش فرقی نمی‌کند. است. نقطه‌ی تسلیم است در برابر امام زمانش؛ لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی ⚠️ مگر را میتوان از مدار تابان دور کرد؟ مگر ماه بدون خورشید معنا دارد؟ ◾️ آرام و قرار ندارد. وجودش از می‌سوزد. تشنه است اما نه تشنه‌ی ؛ تشنهٔ و امداد خود، حسین علیه‌السلام است. ◽️ نمی‌خواهد. مگر ماه را می‌توان از مدار خورشید دور کرد؟ از چشم و دست و جان می‌گذرد تا حرف امام، زمین نمانَد. تشنه است و فقط با رضایت ولیّ زمانش سیراب خواهد شد. ⚪️ علیه‌السلام یعنی و شجاعت، وفاداری و زمان‌شناسی و امام‌شناسی؛ عباس بودن یعنی همه‌کار میکنم تا امام و مولایم از من راضی باشد. کاش مثل آل‌الله لحظه‌ای بتوانیم باشیم. 🖤 صلی‌الله علیک یا اباعبدالله الحسین ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖 دست گذاشت روی لبۀ تخته و به بابا نگاه کرد؛ به ماله دست گرفتنش، به رمقی که کشیدن هر ماله از جان او می‌گرفت، به سفیدی‌ها که چه خوب بلد بودند لکه‌ها را قایم کنند؛ و به این فکر کرد که چطور دفعۀ بعد، خودش ماله دست بگیرد. می‌خواست شود. باید پول جمع می کرد. می‌دانست نشستن سر کلاسی که دلش برایش غنج می‌رفت، به این مفتکی‌ها نیست. عباس پا تند کرد. شاقول را به بابا داد. بشکه ز یر قدم‌زدن‌های بابا لق خورد. عباس سریع دست گذاشت روی لبۀ تخته. شاقول این‌طرف و آن‌طرف می‌رفت. یک جای کار خراب بود. بابا میدانست عباس در همین یک‌ربع تماشا، اوستا شده است. عباس گفت: «بابا! کار، کار خودمه. این دیوار رو بسپار به خودم». خلبان شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/133122 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabejamkaran
هدایت شده از کتاب جمکران 📚
🔅زندگی ام‌البنین (سلام الله علیها)، آینه‌ای است که نور مادرانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را منعکس می‌کند. 🏴او با شجاعت و محبت مثال زدنی، فداییان حسین (علیه السلام) را به دنیا آورد و تربیت کرد. 😭از علی(علیه السلام) خواسته بود که او را «فاطمه» صدا نزند، تا مبادا فرزندان زهرا(سلام الله علیها) احساس کنند کسی می خواهد جای مادرشان را بگیرد. 🌙 او الگوی وفاداری و ادب است و از این چنین مادری تربیت فرزندی جز ابوالفضل العباس(علیه السلام) انتظار نمی رود... ✨ام‌البنین، نشانه‌ای از زنان بزرگ است که در تاریخ هر یک از قدم‌های خود را با شجاعت و ایمان برمی‌دارند. ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖پچ‌پچ‌های ریزودرشت، کنار گوش شروع شد. - به مولا قسم، برات پاپوش درست کردن. شنیدیم رو هم تعلیق کردن؛ آخه چرا؟ این چه وضعشه؟ - چقدر گفتم ریشت رو سه‌تیغه نکن عباس؛ اهمیت ندادی... یکی از مردها گفت: «عباس! تو رو که روی هوا می‌زنن؛ بذار برو به خدا!» دیگری نوک بینی‌اش را خاراند، زانویش را توی شکمش فرو برد و سرش را جلو داد. - شوخی که نیست؛ درجه یکشون رو اخراج کردن. من جای تو باشم، از این مملکت می‌رم. بچه‌ها دم گرفتند و یکی‌یکی حرف‌های همدیگر را تأیید کردند. - همین‌ الآن دنبال نابغه‌هایی مثل تو می‌گرده. - تو چراغ سبز نشون بده، برات دعوتنامه می‌فرستن. - قَدرت رو نمی‌دونن عباس! پاشو از این مملکت برو. عباس نمکدان را برداشت و پاشید روی خیار. از ته خیارگاز زد و گفت: «، ماله دستش می‌گیره می‌ره بنایی، بست می‌شینه جلوی درِ حرم، سیگار می‌فروشه، اما از نمی‌ره.» خلبان شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/133122 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓4 شعبان: (ع) 🟢(ع)؛ نامی که (ع) برای فرزندش انتخاب کرد. 📖ماه سال 26 هجرت فرا رسید. و در انتظار وجود (ع) به سر می‌برد. روز چهارم این ماه مبارک، آن ماه درخشان در خانه (ع) طلوع کرد و آن خانه را رونقی دیگر بخشید. (س) او را در قنداقه‌ای پیچید و به دست امیرمؤمنان علی(ع) داد تا نام او را تعیین کند. (ع) او را در آغوش گرفت، در گوش راستش و در گوش چپش گفت، آن گاه به ام‌البنین(س) فرمود: نام این نوزاد را چه گذارده‌ای؟ ام‌البنین(س) با کمال ادب عرض کرد: من در هیچ امری از شما سبقت نگرفته‌ام، هر نامی را که شما پسندیدید، همان را انتخاب کنید. (ع) فرمود: من این کودک را به نام عمویم (ع) نامیدم... 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/684 🍉 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا ❄️برشی برفی از کتاب 📖 با سرمایی که از دَرزهای پتو عبور می کرد و توی مغز استخوانش می نشست، بیدار شد.هر چه خودش را مچاله می‌کرد فایده‌ای نداشت. بابا را دید که او هم در خودش مچاله شده بود. آسمان پنجره سفید بود. بلند شد و پشت پنجره رفت. چشمانش را مالید. همه چیز شفاف شد. همه جا سفید بود. تکه‌های بزرگ مثل خالی کردن پنبه های تشک بر سر می‌بارید. عباس از جا پرید. کلاهش را به سرش کشید و رفت توی کوچه. بچه‌های پامنار با اولین دانه برفی که روی زمین نشسته بود چشمانشان را باز کرده بودند و یکی یکی توی کوچه می‌آمدند. 🍉 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/133122 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
⁉️ چرا به روز (ع) می‌گویند؟ 📙 🖋 به قلم: 🖌با آثار نقاشی: 📜پاسخ به 72 پرسش عاشورایی ویژه کودکان، نوجوانان و جوانان برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/112749 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran