eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.9هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
121 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 صدای از روی چرخ دسته بلند شد: ⚫️ «ای اهل حرم، میر و علمدار نیامد... سقای حسین سید و سالار نیامد...» سینه زن ها جواب دادند:«علمدار نیامد! علمدار نیامد!» 🌙 علم را بلند کرد و با سر به جمعیت اشاره کرد که حرکت کنند. جمعیت پشت سر علم راه افتادند. زنجیرها به شانه خوردند. حاج ملاحسین مولوی جلوتر از رفته بود و صدایش کم رنگ شده بود اما جمعیت که شعر را حفظ بودند هم زمان با او می خواندند: «عباس ترین حیدر کرار نیامد...» 🟢 عباس علم را محکم تر گرفت و با جمعیت هم نوا شد: «ای اهل حرم میر و علم دار نیامد...» زن ها چادرشان را روی صورتشان کیپ کرده بودند و شانه هایشان تکان می خورد. بچه ها پرچم ها را از روی پشت بام ها تکان می دادند. جمعیت به سمت حرم حرکت کرد. نگاه ننه زهرا به عباس افتاد و زیر لب گفت: «قربون قد و بالات» بعد قل هوالله خواند، فوت کرد و پشت دسته راه افتاد...❤️ _صد حیف که آن یار وفادار نیامد... علمدار نیامد!علم دار نیامد...! ۲۸تیرماه سالروز گرامی باد 🌷 📚 🖋 برای سفارش کتاب روی لینک کلیک کنید‌: https://ketabejamkaran.ir/133122 ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖پچ‌پچ‌های ریزودرشت، کنار گوش شروع شد. - به مولا قسم، برات پاپوش درست کردن. شنیدیم رو هم تعلیق کردن؛ آخه چرا؟ این چه وضعشه؟ - چقدر گفتم ریشت رو سه‌تیغه نکن عباس؛ اهمیت ندادی... یکی از مردها گفت: «عباس! تو رو که روی هوا می‌زنن؛ بذار برو به خدا!» دیگری نوک بینی‌اش را خاراند، زانویش را توی شکمش فرو برد و سرش را جلو داد. - شوخی که نیست؛ درجه یکشون رو اخراج کردن. من جای تو باشم، از این مملکت می‌رم. بچه‌ها دم گرفتند و یکی‌یکی حرف‌های همدیگر را تأیید کردند. - همین‌ الآن دنبال نابغه‌هایی مثل تو می‌گرده. - تو چراغ سبز نشون بده، برات دعوتنامه می‌فرستن. - قَدرت رو نمی‌دونن عباس! پاشو از این مملکت برو. عباس نمکدان را برداشت و پاشید روی خیار. از ته خیارگاز زد و گفت: «، ماله دستش می‌گیره می‌ره بنایی، بست می‌شینه جلوی درِ حرم، سیگار می‌فروشه، اما از نمی‌ره.» خلبان شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/133122 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖مانور تمام شد. محمدرضا دوربین را روی میز گذاشت... خون‌سردی شاهانه... چند بار دست زد... خودش بود و می‌فهمید کی چه‌کار کرده. با انگشتش علامت داد... بنی‌عامری هنوز داشت راجع به خلبانی حرف می‌زد که را از زیر پل رد کرده... ذهن محمدرضا را خواندم؛ می‌خواست به بهترین خلبان دست‌خوش بدهد... ساعت طلای دور مچش را باز کرد... خلبان منتخب، ، خیلی بلندقد نبود، جثه ریزی داشت... حداقلِ آنچه برای پرواز لازم است... بنی‌عامری حالا توی گوش تک‌تک مهمان‌ها، میپرسید: «شما هم دیدید که ابوالفضل هواپیمای نمایشی را از زیر پل رد کرده؟ شهیده 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/126229 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran