eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.9هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
121 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 🔰شهدا را یاد کنیم، حتی با ذکر یک صلوات. شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/126229 @ketabejamkaran
🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖هر وقت حاج‌بابا تعریف می‌کند که ابوالفضل، ماشاءالله، چه قرآنی می‌خواند، یا وقتی تعریف می‌کند که ابوالفضل بچه‌های محل را جمع کرده و برایشان کلاس ر یاضی گذاشته، یا وقتی تعر یف می‌کرد که ابوالفضل یک وسیله‌ای ساخته که با آن خانه را گرم می‌کنند، یا ماشاءالله یک پرنده ساخته که تا قد من از روی زمین بلند می‌شود و بهش می‌گوید هلی‌کوفتر ، مادر ز یر لب می‌گوید: «لعنت خدا... » و حاج‌بابا خیال می‌کند که مادر می‌گو‌ید ماشاءالله... 🔰شهدا را یاد کنیم، حتی با ذکر یک صلوات. شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/126229 @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖چطور یک نفر می‌توانست طوری بخواند که حاج‌بابا از خواندن خودش خجالت بکشد و هنوز به خانه خودش برنگشته، هی قربان‌صدقه‌اش برود و تعریف کند که مزد کاری که کرده را جمع کرده و گذاشته جیب سعید، چلاقی که همیشه خدا تکیه می‌دهد به دیوار مسجد و از جایش جم نمی‌خورد. بخت و اقبال بود که در همان لحظه، حاج‌بابا رسیده و این کار را دیده بود. اگر بخت و اقبال با کسی یار نباشد، چطور می‌تواند طوری صورت یک آدم را نقاشی کند که حاج‌بابا خیال کند که عکس است... عکس را هم حاج‌بابا بیاورد و بگذارد لای قرآن خانه... خب چرا عکس را می‌گذاری لای قرآن؟ گناه دارد... هیس، زن! این عکس جرم دارد. تازه عکس نیست، آقا ابوالفضل کشیده. عکس است... 🔰شهدا را یاد کنیم، حتی با ذکر یک صلوات. خلبان شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/126229 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
🔺؛ داستان خلبانی که با محبت و عفو (ره) از حکم اعدام به قله رسید. نویسنده کتاب گفت: این اثر روایتگر زندگی ، شهید از اتهام به ترور امام(ره) تا شهادت است. ادامه را اینجا https://tn.ai/2900134 بخوانید. 📙 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗http://ketabejamkaran.ir/126229 📡 🔊 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🔆رمانی حرفه‌ای پر از تعلیق و کشمکش از داستان زندگی 📣 به چاپ دوم رسید. 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 http://ketabejamkaran.ir/126229 📚 ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓 دوم آبان ماه: سالروز شهادت 📖سرلشکر خلبان در 2 خرداد سال 1327 در شهر قم متولد شد. بعد از آموزش اولیه زبان انگلیسی و خلبانی در ایران به کشور آمریکا اعزام شد و بعد از آموزش جنگنده توانست به درجه آموزش پیشرفته هواپیما جنگنده برسد و در سال 54 گواهینامه خلبانی شکاری بمب افکن جنگنده فانتوم را دریافت کرد. وی در تابستان 59 به دخالت در کودتای نوژه متهم شد و بعد از جلسات دادگاه برای او صادر شد. بعد از متوجه شدن حکم خود به قاضی گفت: «اگر می‌خواهید اعدامم کنید من را به جبهه ببرید و به عنوان سپر انسانی استفاده کنید یا مرا با بمب ها بر سر دشمن بریزید». قاضی بعد از شنیدن سخنان او پرونده را نزد (ره) برد و امام(ره) به او حکم عفو داد... 📕 کتاب داستان زندگی پر ماجرای خلبان شهید ابوالفضل مهدیار از شهدای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در جنگ تحمیلی است. از تولد در شهر قم، تحصیل در رشته خلبانی، وقایع کودتای نوژه و جاوید الاثر شدن این شهید. در این اثر رمانی پر از تعلیق و کشمکش خلق کرده است. 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/126229 📚 ✅کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
✅سوال مسابقه: ❓نام قرار بود در کدام کودتا تکرار شود؟ 1️⃣ پنجه عقاب 2️⃣ ۲۸مرداد 3️⃣ سوم اسفند 4️⃣ نقاب 📙 🖋 📚 🎁 به قید قرعه به یکی از کسانی که پاسخ صحیح را ارسال کنند، یک جلد از آثار کتاب جمکران اهدا خواهد شد. 📨فقط عدد گزینه صحیح را به شماره 30006313 پیامک کنید. ⏳مهلت پاسخ تا پایان چهارشنبه 22 آذر برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/126229 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🍉 می‌خواستم این‌بار که به زندان رفتم، از او بپرسم چرا از من خواستی که بچه را به آن محله و درِ آن خانه ببرم؟ حکمت اینکه آن شب من باید را ببینم را بگو. پسری که حسادت به او لحظه‌لحظه، سال‌های کودکی‌ام را تلخ کرده را، چرا باز باید می‌دیدم؟... شاید خدا می‌خواست آن شب به من بفهماند که یک عمری حسادت کردی به درس ابوالفضل، اما حالا می‌خواهم یادت بدهم که یک جور دیگری به موفقیتهای او نگاه کنی. ببین چطور به دیگران کمک می‌کند. جای حاج‌بابایت خالی که بیاید و بگوید شنیده ابوالفضل، برق خانه کَل‌حسین را کشیده، آب خانه سید عباس را هم پیگیر است، سه گونی برنج را هم برده برای جابر... کار خدا همیشه درست است. من هیچ‌وقت این جنبه از زندگی ابوالفضل را ندیده بودم... 📙 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/126229 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖چاقو را نشانش دادم و گاز داد... آقا نگه دار ! نگه دار... یادم نیست سومی بود یا چهارمی... شیشه را که داد پایین، ماشینش بوی خوشی می‌داد... کادیلاک دودر مشکی، مدل‌بالا... به صورتش نمی‌آمد که نامرد باشد... برادر! یک زائو را باید ببریم بیمارستان، می‌شود بهمان محبت کنی؟ ترمز دستی را کشید و پیاده شد. دستپاچه بود و نمی‌دانست چطور کمک کند... ریزتر از ممدخوشگله بود، گفتم: «بنشین پشت فرمان. کاری نداشته باش.» آقا! می‌دانم که داری لطف می‌کنی و الان وقت خوبی نیست، اما این زن، شوهرش نیست. محتاج کمک است. می‌گویم بهت که فکر نکنی که دردسر بوده و بهت نگفته‌ایم. اگر طوری هست، همین‌جا بگذارمان پایین... ممدخوشگله حتی سرش را برنگرداند... گفتم: «ممدخوشگله!» برای یک لحظه از زبانم در رفت. سرش را چرخاند و گفت: «خانم! اسم بنده ابوالفضل است، ابوالفضل مهدیار...» شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/126229 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖مانور تمام شد. محمدرضا دوربین را روی میز گذاشت... خون‌سردی شاهانه... چند بار دست زد... خودش بود و می‌فهمید کی چه‌کار کرده. با انگشتش علامت داد... بنی‌عامری هنوز داشت راجع به خلبانی حرف می‌زد که را از زیر پل رد کرده... ذهن محمدرضا را خواندم؛ می‌خواست به بهترین خلبان دست‌خوش بدهد... ساعت طلای دور مچش را باز کرد... خلبان منتخب، ، خیلی بلندقد نبود، جثه ریزی داشت... حداقلِ آنچه برای پرواز لازم است... بنی‌عامری حالا توی گوش تک‌تک مهمان‌ها، میپرسید: «شما هم دیدید که ابوالفضل هواپیمای نمایشی را از زیر پل رد کرده؟ شهیده 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/126229 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖مادر ابوالفضل داشت از دردسرهای نوشتن ابوالفضل در مدرسه جدید حرف می‌زد. می‌گفت هر بار که می‌خواهد اسم ابوالفضل را در یک مدرسه بنویسد، مدیر از ابوالفضل امتحان می‌گیرد. باور نمی‌کنند که او از پس درس‌ها بربیاید... امسال مدیر بعداز امتحان ابوالفضل را برده سر کلاس و گفته این فامیل خودم است، هرکسی حرف کوچک‌تر و بزرگ‌تری بزند، حسابش پاک است... مدیرخیال می‌کرد خواندن و نوشتن را از من یاد گرفته و وقتی شنید من سواد ندارم، باور نمی‌کرد... خلبان شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/126229 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran